دو راهی رسیده به من نمیخواد ازم رد بشه دو راهی رسیده به من منو توو خودش میکشه دوباره رسیدیم به هم توی شهر آدم فروش چه دنیای کوچیکیه لباس عروسک بپوش تو این خونه رو یادته زوایاشو از بر شدی همین گوشه مدیونتم همین گوشه پرپر شدی چقدر ناله...
قلبم ولی منو یاری نمیکنه هی بغض میکنم اشکام ولی برام کاری نمیکنه از بغضه تو صدام با اینکه خستمو باید ببخشمت باید از این روزام صد سال بگذره شاید ببخشمت شاید ببخشمت زخم زبونی که افتاده رو صدام هیچ اتفاقی نیست خیلی عوض شدم از مهربونیام اصلا سراغی نیست...
اینجا کجای جهانه که تا این حد میخندمو هیچ حرفی رو من تاثیری نداره حتی دنیا با تمامش اونی نیست که من بخوامش حریفت نیستن حتی خورشید و ماه و ستاره انگار انگار رو زمین نیست پاهای خسته ی من تو اومدی تا وا شه چشمای بسته ی من از...
من روحمو از تن جدا کردم تا روحه تو تویه تنم جا شه من غیر ممکن ها رو میتونم وقتی که پای تو وسط باشه وقتی که دل از اختیارم رفت هر چی به غیر از تورو دادم رفت وقتی کنارت زندگی کردم من زندگی کردنو یادم رفت بعد تو...
تو زندگیم به جز تو خیلی فرصتا بود که بی تفاوت از کنارشون گذشتم نه اینکه منتی سر تو باشه اما برای پیدا کردنت دنیا رو گشتم چه آرزوهای قشنگی که تمامش فقط برای داشتن تو ناتموم موند ولی تو نیمه های راه ازم بریدی واسه همیشه موندنه تو آرزوم...
منه سرگردون هنوز تو فکرم تو فکرت خانوم منه سرگردون دارم میمیرم ولی آروم آروم , دارم میمیرم ولی آروم آروم دل به دریا زده ای پهنه سراب است نرو برف و کولاک زده راه خراب است نرو این جماعت همه گرگند مبادا که تو را پی یک شام بزرگند...
عشقه تو عشقه بچگیام بود شونه هات پاتوقه خستگیام بود حرفه آخرت زندگیمو حراج کرد رفتیو عشقه من کرد حسمو ترانه کردمو خوندم احساسمو به گوشه همه من رسوندم اومدی تو چشام میگی فراموش کن عشقه من نه حالا بشینو تو گوش کن گوش کن وقتی حاله خوبی داری باید...
روی هر اسمی خط زدم من کنارت صد از صدم تو که اینجایی ضربان دارم نمیشه باشی خودمو نگه دارم سر تو دعواست بین دلو عقلم عاشقه من شو حتی شده کم کم رو نگاه من سر بده چشماتو اختیار من همه ی همش با تو تو چقد مثله هیشکی...
مثله فرشته ها تویه نوشته ها اونقده خوبی که جات تو بهشته ها مثله هوای خوب گرمی مثله جنوب حسه دلتنگیه آخرایه غروب تو تنها نیستی حواسم بهت هست تو هر جایی میری یکی تو دلت هست تمومه شبا رو تو چشم تو خوابم با دنیا سر تو دیگه بی...
تو اگر دست نجنبانی دلم پیر شود طفله نوپای غزل باز زمینگیر شود بیقرارم که به دست آورمت من یا نه ترسم از دست روی و تا ابد دیر شود همه تقدیر جهان بی تو نمی ارزد هیچ جز نگاه تو نگاهی که نمی ارزد هیچ اندکی فرصته شادی که...
عشق اینجوری نیست علاج درداش تویه دوری نیست تو حساسی من میفهمم نه دیوونم نه بیرحمم نه مشهورم نه مغرورم هر وقت نیستی پر از دلشورم این عشق کاری کرد بمونیم با هم نه تو مجبوری نه من مجبورم با من زندگی کن با تمامه خوبو بدهام من تا زنده...
به دستی که ام را تکان داد به روزی که بر مادر من گذشته به چشمی که از شدت گریه خشکید بگویید آب از سر من گذشته به مادر بگویید غمه آخرت نیست , به مادر بگویید غمه آخرت نیست به بابا بگویید تمام است دیگر بگویید عشقی که گفتند...
بالاتر از اونی که حتی مثله تو آفریده باشن اهل هنر با چی میتونن زیباییتو سنجیده باشن اسم تو رو هر بچه ای که روی زمین افتاده میگه مشکل گشایی من نمیگم اینو موذن زاده میگه روی لباس مشکی مادر اسم تو رو با سبز حک کرد من خیلی سر...
سادست عشق یه اتفاقه افتادست که دلم کم بابتش نشکست اما پیشه اون بی ارادست سادست دیدمت ای وای عقل از سرم افتاد تب تند نفسات آخر شکستم داد بودنم انگار رفتنو یادت داد میری ام برو عزیزم هر چه بادا باد حالا هی برو حالا هی بگرد تا یه...
بازم با حرفات خودم یادم رفت چه روزایی رو هدر دادم رفت چقدر غصه خوردم که تو شاد باشی یادته یادته بازم من که دنیام با حرفات بهم ریخت با هر جمله ای که تو گفتی دلم ریخت اسیرت شدم تا تو آزاد باشی یادته یادته حالم خرابه با خاطره...
کاش همه آدمای شهر حسمو میفهمیدن حالمو میپرسیدن کاش تورو پیش خودم میدیدم زل میزدم توو چشمات باز با تو میخندیدم تورو با حسم روحم و عمرم و جونم با رگ و قلبم و خونم تورو با قلبم با تمام وجودم یه جوری که نبودم که ببینمت منو آروم آروم...
که خواب و خیاله من آشفته کردی که با جان و روح و روانم چه کردی که چشمان تو جز من عاشق ندارد که هیچ عاشقی حاله منطق ندارد که میشد کنارم بمانی نماندی که کار دلم را به حسرت کشاندی همه دلخوری های ریز و درشتم بماند غروری که...
رویاهاتو جمع کن باید باید یه چند روزی دور شیم از این دنیا دوربینتو بردار بی کوله و تقویم چند وقته عکسای دوتایی ننداختیم تا آخر جاده با رویات هم آغوشم این لحظه ها رو به دنیا نمیفروشم دستاتو میگیرم بارون شروع میشه موهاتو میبوسم شب زیر و رو میشه...
ابری شدن را آسان گرفتم باران گرفت و پایان گرفتم در اوج اندوه در عمق دردم حال و هوای گرفتم بیمعرفتها آسوده باشید از بودن او ایمان گرفتم سر میدهم من بر پای این عشق از بس کنارش سامان گرفتم قربان او که نازی ندارد با من خیال بازی ندارد...
گشنه و تشنه و زخمی پشته هم تحریمو تحریم ما هنوزم بعد ۳۰ سال وسط ابوقریبیم تنگه ای که تویه حفظش رد یک معجزه پیداست تنگه ای که دشمن از اون کل آبادانو میخواست درد عالمو کشیدیم این روزا دردی نبینیم ما جوون دادیم که امروز ناجوونمردی نبینیم درد عالمو...