حالا که دلت میخواد بری برو بهتر تقصیر خودمه چشام کور و گوشم کر من دیگه نمیکشم حالم بده انقدر دارم به سیم آخر میزنم هی دم رد هرجور که دلت میخواست دادی ما رو بازی آره تو از اولم همینو میخواستی یه جوری شکستی این دل من ساده رو...
دیگه اصلا طاقت دوری ندارم ببین چقد پای تو موندم از کی بپرسم کجایی حالت خوشه چه طور دلت اومد اینجور دور شی ازم تو که خنده هامو دوست داشتی تنهام نمیذاشتی آخه یهو چی شد چی دله تو رو زد ببین باز یاد تو افتادم نمیری از یادم بیا...
وقتی برگشتی که بعد سالها من به این تنهایی عادت کردم وقتی میرفتی نفهمیدی چقدر واسه موندنه تو سماجت کردم صدامو نشنیدی اون لحظه که چقدر خدا خدا کردم بهت نگاه کردمو گفتم نرو من به بودنه تو عادت کردم رفتی که به آرزوهات برسی مثه مانع سر راهت بودم...