پر کن از جان خود جام چشم مرا امشب خرابات نگاهتم اخمهایت عذاب چشمهایت شراب چون برگی افتاده به پاتم در تو ماتم ببین پا به پاتم ببین بی تو چه بی پشت و پناهم تو بدادم برس ای پریزاد من، من یوسفی در ته چاهم من شدم کافر چشمت...