متن قاسم افشار

چشمای تو قشنگترین تصویر آفرینش
کنارتو تاریکی از جهان من پر میکشه چشمای تو قشنگترین معجزی طبیعت
انگیزه ی پروازه من به سوی بی نهایت زیباییه دنیای من عزیزکم هم نفسم
با هر نگاه تو هنوز به حسی تازه میرسم حسی مثه رهایی از هر چی حصارو قفسه
با تو...

با دیدنه عکسات بگو کی شد به جای من همه دنیات
واسم هضمه شکستم پیشه تو سخت بود با گفتنه حرفات
از اینکه رد شدی از من ولی دستات تو دستاشه یه احساسه بدی دارم نمیخوام عاشقت باشه تو دیگه فکر من نیستی ولی غرقی تو فکر اون
تو سرگرم...

یه روز نو یه سال نو رسیده عکس بهار تو خونه قد کشیده
ابر کبود با سکه های بارون داره به دست کوچه عیدی میده خسته ی راه نباشی خانومی کردی اومدی دوباره
چتر درختو وا کنو ببارون بگو تا آخر شب بباره یک ساله چشم به راهتم که رنگ...

نگاهت میکنم بهم زل بزن
برای همیشه چشامی برای همیشه ازم دل نکن نتونستی از عشقمون بگذری نشد حسو حالتو حاشا کنی
شاید موندی همراهم تا لحظه ی خداحافظیمو تماشا کنی نباید از اول شروع میشد و نباید یه عمر عاشقت میشدم
خداحافظی میکنم از تو و خداحافظی میکنم از...

یک دنیا عشق از قلبت میجوشه توی چشمات یک دنیا مهربونی
نذاشتی حس کنم دردامو هیچوقت با اون لبخند گرم آسمونی ی لحظه چشم از من برنداشتی غبار غم رو از روحم زدودی
نذاشتی تیره شه شبهای تارم کنارم تا سحر بیدار بودی فرشته ای پر از ایثار و خوبی...

پاییز مثه مرگه وقتی که دستای من از دست تو دوره
بارون پشته پنجره داره این خاطرات سرد و میشوره جونی نمونده تویه دستامو برگا هنوز از شاخه میریزن
حتی دی و مرداد و فروردین بی تو مثه روزای پاییزن مثه پاییزن من هم سرم گرمه سرگرمه شورشهای پی در...

یه مدت از این ماجرا دور شو یه مدت تو هم سرد و مغرور شو
تو هم سهم دنیای بی عشق باش به فکر یه فردای بی عشق باش ندیدی غرورم زمین گیر شد پسر بچه ی عاشقت پیر شد
ندیدی چجوری بهت باختم چه پایانی از قصه مون ساختم...