آدم مگه چند بار عاشق میشه مگه میتونه با عشقش بد شه اگه دور شه از عشقش دیوونه میشه آدم همین که دل میده بی قراره آخه عشق که درمونی نداره نداره نداره دیوونه ی دوست داشتنی تو با چشمای خواستنیت اومدی بردی دل مارو درگیر نگاتم آره دیوونه ی...
تو زیبا پریشان موی من بی تو گریان روی من باتو چه خوب بی تو چه سخت میگذرد دنیای من من یه دیوونه ی عاشقم که افتادم تو دامت انقده خوبی و مهربونی که شدم خرابت دست من نیست اگه این دل میگیره همش بهونه تو به هر سازی زدی...
ای جان من تو که در دل بردن هنر داری تو که امواج دریا را به سر داری به چه دلداری ای جان من بس که زیبایی مهتاب شب تاری تو که در چشمانت مهره ی مار داری به چه دلداری وای از عطر پیراهن تو که هوش از سر...
هی پرسه میزنم توو این خیابون ها دنبال تو گلم گشتم تو عابرها وابسته تر شده این قلب لعنتی لعنت به من دلو دادم به دست کی دیوونم کرد منو این درد مریضه قلبم بیمارم واست تب کرد نه نمیتونم یه مجنونم که خط قرمز دلتنگی رو رد کرد میباره...
دیوانه دل برایم نگذاشت چشمانت جان به لب آمده از دستانت ای برای دل من دلدار دیوانه مهربان جان تو و جان دل من تو شدی شمع و پروانه دل من تویی درمان دل تب دار مهربان تو بمان نفس و آرام جان این حال مرا از عاشقی بدان دیوانه...
مگه گریه میزاره بازم نیمه کاره میمونه غمی که تمومی نداره منو با گریه بشناس هم اشکم هم احساس همه ابرای شهر گمونم همینجاست بارون نم نمی که میاد با غمی که صدامو گرفته منم آدمی که دل از تو کنده ولی نه میخنده نه میتونه پشتت درا رو ببنده...