بعد از تو دیگر آن من سابق نخواهم شد یعنی اگر دل هم دهم عاشق نخواهم شد صد بار بعد از تو بمیرم باز کافی نیست چیزی به غیر از من در این دنیا اضافی نیست بی تو ای همسفرم از خودم بی خبرم چو عاشقی در به درم که...
چشم و دل دیووانه من چشم به راه است تقدیر من این ثانیه ها معجزه خواه است روشن شده شب وقت غزل خوانی ما هست طوفان بشود عشق پناه است از هرچه به جز حال خوشت دست نگه دار خوش میشود احوال تو و سال تو اینبار باید برسد دوری...
اول پاییز سرد و غم انگیز منو خالی از خودم کرد کاسه ی صبرمو لبریز صدای شرشر پشته پنجره که بسته ست یه اتاق سرد و تاریک واسه آدمی که خسته ست مثله آرامش محضه مثله آغوش یه همدم لالایی براش میخونه دوست داره میخوابه کم کم رد پای تو...