چهارشنبه , ۷ آذر ۱۴۰۳
با تو چه خوبه دنیا...
نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی...
گر قیامت قصه باشدمن کجا ببینم تو را...؟...
از دشمنان بعید نبود آنچه دیده ایماز دوستان خوب! خیانت به ما رسید...
ظاهر آراستهام در هوس وصل ولیمن پریشانتر از آنم که تو میپنداری... ...
تو گر گناه من شوی توبه نمیکنم ز توجام لبت بنوشم و باز گناه میکنم ...!!!...
در پِیِ پُرسش بی پاسخ این خلق مباشگله هر روز به دنبال چرا خواهد رفت!...
ماها هیچکدومآدم های ضعیفی نیستیمفقط خودمون انتخاب میکنیمدر مقابل کی بی دفاع باشیم ....
کاش میشد که میگفتم به دیدارم نیا کاش میشد که میگفتم نگاهم هیچ نکن ولی مگر میشد مگر میشد من به عشقت چه محتاجم مثل خاک به رد پای عاشق من به حس وجودت محکومم مثل گل به نور هیچکس نمیداند چرا نمیداند چرا من از نگاه تو از صدای تو می هراسم میهراسم از بودنت با من بودنت با نگاه من نمیدانم چرا ولی ایکاش میشد به تو میگفتم از وجودم رخت برکن برو از درونم بگذار تهی باشم ولی مگر میشد مگر میشد بی تو میمیرم من به تو محتاجم مثل رود به ...
خیانت در امانت طبق حکم شرع جایز نیستامانت بودعشقم در وجودت، حیف؛ نامردی !...
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر داردبه زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارددر این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکارانبه دکان کسی بنشین که در دکان شکر داردبه هر دیگی که میجوشد میاور کاسه و منشینکه هر دیگی که میجوشد درون چیزی دگر داردنه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر داردنه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد...
باران پچ پچ ملایمش رابه گوش زمین می زندشیشه زنجموره ی باران به ضرب قطرهو من پنجه در پنجه ی چناربرای ریخته شدنمبه من بگوبا این همه پاییز که از تهرانم کنده شدهچه کنموقتی که نیستی میرزای من...
تراشیدمتا رنگ دهمبه صفحه ی سیاه زندگیمداد رنگی...
روزها میگذرند و من هر روز،دنیا را بیشتر میشناسم،عاقل تر میشوم،محتاطتر ؛دیگر کمتر رویا میبافم،دیر تر آدم ها را باور میکنم،بیشتر احساساتم را نادیده میگیرم؛روز ها میگذرند و من هر روزبیشتر از دنیاى سادگى ام فاصله میگیرم.......
بسیاری از ایده های خوب در ابتدا غیر ممکن یا مضحک به نظر می رسیدند، بنابراین اگر ایده ای دارید شروع کنید....
تلاش و نتیجه نگرفتن بهتر از دست روی دست گذاشتن است....
همانطور که خورشید پس از شب طلوع می کند،موفقیت نیز پس از شکست و مشکلات ظاهر می شود....
اردیبهشتیعنی توکه وقتی هستیبهشت میشود جهانم...!️️️...
آن که خواب خوشم از دیده ربوده ست تویی️️️...
نجوای انگشتانت را دوست میدارم ، آن زمان که دروطن آغوشت آرام میگیرم ...!️️️...
هرچیزی یه دلیلی دارهبه جز دیوونگی من نسبت به تو️️️...
من عقیده دارم که انسان تغییر میکند ولو یکصد هزار سال از او بگذرد.یک انسان را اگر در رودخانه فرو کنید به محض آنکه لباس های او خشک شد،همان است که بود.یک انسان را اگر گرفتار اندوه نمایید از کرده های گذشته پشیمان میشود،ولی همین که اندوهِ او از بین رفت،به وضع اول برمیگردد و همانطور خودخواه و بی رحم میشود.مردم تصور میکنند که امروز غیر از دیروز است ولی من میدانم چنین نیست و در آینده هم مثل امروز و همانند دیروز کسی حقیقت را دوست نمیدارد....
قهرمان کسی است که پیوسته انسان باشد؛گاهی ضمن نبرد با دیگران و گاهی در جنگ با خود....
هر قدر ، انسان شریف تر و نجیب تر و حساستر باشد از جنایت دیگران بیشتر رنج میبرد و این دو علت دارد؛ یکی اینکه خود را مستحق خیانت نمی بیند و دیگر اینکه منتظر نیست که سایرین با او عملی کنند که خود او با سایرین نکرده است....
حال ما در زندگی حال آن فردی است که در سرازیری می دود و برای باقی ماندن بر دو پای خود ناگزیر از دویدن است و اگر بخواهد توقف کند به زمین در خواهد غلتید....
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من دل من داند و من دانم و دل داند و من خاک من گل شود و گل شکفد از گل من تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من️️️...
تُ نهایت عشقینهایت دوست داشتنو در لابلای این بی نهایت هاچقدر خوشبختمکه تُ سهم قلب منی ...️️️...
تمام مفهوم زندگی ،همان یک لحظه بود که تو را دیدم......
غرق آغوش کسی باش که او جان تو باشد..!!️️️...
امشب بیا فانوسِ این ویرانه یِ تاریکِ من باش...
بیا آب شو ...مثل یک واژه در سطرِ خاموشیام ......
اندوهت را به برگها بسپار!واپسین روزهای پاییزت بخیر، دوست چهارفصل من!یلدایت پر از مهربانی...
بیائید تا در بلندترین فرصت شبانه از هزار رنگی پاییز به یک رنگی زمستان برسیمیلدا مبارک...
فریاد کشیده هر دو جیبم جانسوز / با دیدن نرخ هندوانه دیروزیلدا تو کمی دیر تر امسال بیا / یارانه برای تو ندادند هنوز !...
روی شما مثل هندونه ، خنده هاتون مثل قاچ هندونهروزگارتون مثل پوست هندونه ، جیبتون پر تخم هندونهیلداتون مبارک...
صدای تیک تاک ساعت می آیدزمان می گذردو یلدا دستهای پاییز را در دستان زمستان می گذاردکاش یلدا فکری به حال دستهای ما می کرد . . ....
یلداست ، بگذاریم هر چه تاریکی هستهرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربنددامشب بیداری را پاس داریم تا فردایی روشن راهی دراز باقیست . . .یلدا مبارک...
هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریمکنار هم بنشینیمو بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی هایلدایتان رویاییروزهایتان پر فروغشبهایتان ستاره باران . . ....
هندوانه رویاهایتان شیرینانار موفقیت هایتان پر دانهپسته ی خاطراتتان خندانقصه ی زندگیتان خوش وعمرتان چون یلدا بلند بادیلدا مبارک...
تنهایی یعنی :شب یلدا تمام شب رادیو گوش بدی و فقط ایرانسل بهت پیام تبریک بده . . ....
به صد یلدا الهی زنده باشیانار و سیب و انگور خورده باشیاگر یلدای دیگر من نباشمتو باشی و تو باشی و تو باشییلدا مبارک...
و پاییز ثانیه ثانیه سپری می شودیادت نرود اینجا کسی هستکه به اندازه تمام برگ های رقصان پاییزبرایت بهترین ها را آرزو داردیلدایت مبارک...
پاییز را خیلی دوست داشتم حیف که رفتاما امید به پاییز های بعد در من خواهد ماند !یلدایتان مبارک و همه شب های قشنگ تان یلدایی...
شما را گر شب یلدا بلنده / مرا لیست طلبکارا بلندهولی هندونه ام در شام یلدا / سفیدیّش بود چون شیر گاواانارم ترش و گردوهام پوچه / وچشمان زنم افسوس لوچهبود آجیل تلخ و سیب ها کال / وقطعاً می شود وارونه ام فال !...
یلدا یعنی :یادمان باشد که زندگی آن قدر کوتاه استکه یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت . . ....
یلداست بگذاریم هر چه تاریکی هستهرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربنددامشب بیداری را پاس داریم تا فردایی روشن راهی دراز باقیستشب یلدا مبارک...
مهم نیست هندونه ی شب یلدات شیرین نباشهیا انارات ترش از آب درادیا کدو تنبلی که بار میذاری بیمزه بشهیا چند تا از گردوهایی که می شکونی پوک باشهمهم اینه که کسی داری که یلدا رو بهت تبریک بگه !یلدا مبارک...
من بلندای شب یلدا را ، تا خود صبح شکیبا بودمشب شوریده ی بی فردا را ، با خیال تو به فردا کردمچه شبی بود …. ، عجب زجری بود ….غم آن شب که شب یلدا بود...
شب یلدای من آغاز شد…نه سرخی انار نه لبخند پسته نه شیرینی هندوانه…بی تو یلدا زجر آور ترین شب دنیاستبی من یلدایت مبارک...
یک قدم مانده به یلدا به شبی خاطره انگیز و بلندبه سفیدی زمستان و اناری که دلش قصه یک رنگیست . . .یلداتون مبارک...