سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
بر لوح دلم یکی سه تا جمله نوشت:جز یاد و اطاعت از خدا بین همه زشتدنیا که نه شایسته ی دل بستن توستغافل نکند تو را تمنای بهشت...
ما بهر خدا در این جهان کارگریمباید که از او همیشه فرمان ببریمهر کارگری به شرکتش بیمه شود ما کارگران شرکتی معتبریم...
پذیرش اقتداری که خداوند به ما عطا کرده، چیزی به جز شکرگزاری خالق و قبول موهبتش نیست. موهبت او محدودیتی ندارد....
دلت با خدا باشد، او هر آن چه را که امروز از آن رنج می بری شفا می بخشد...
خدا مرحم تمام دردهاست. هر چه عمق خراش های وجودت بیشتر باشد خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد....