پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
نوبر است این چشم ها حیف است خوابش می کنیتا به کی قلب مرا هر شب خرابش می کنی؟آنقدر سیب گناه از چشم هایت می کندمطمئنا یک شبی آدم حسابش می کنیکاش می شد کوچه ای باشم که شب ها در سکوتبا قدم هایت دچار اضطرابش می کنیباشد از جنس خدایی پس خدایی کن بگوکی دعایی را که کردم مستجابش می کنی؟خانه ای می سازم از عشق تو در رویای محضبا وجود آنکه می دانم خرابش می کنی!...