پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
به گنجشک گفتند، بنویس:عقابی پرید.عقابی فقط دانه از دست خورشید چید.عقابی دلش آسمان، بالش از باد،به خاک و زمین تن نداد.و گنجشک هر روزهمین جمله ها را نوشتو هی صفحه، صفحهو هی سطر، سطرچه خوش خط و خوانا نوشتوهر روز دفتر مشق او رامعلم ورق زدوهر روز هم گفت: آفرینچه شاگرد خوبی، همینولی بچه گنجشک یک روزبا خودش فکر کرد:برای من این آفرین ها که بس نیست!سوال من این استچرا آسمان خالی افتاده آنجابرای عقابی شدنچرا...