چهارشنبه , ۱۴ آذر ۱۴۰۳
چایی را هم که زیادی شیرین کنیدل را میزند و از دهن می اُفتدپس خودت رازیادی برای کسی شیرین نکنهم دلش را میزنیهم از چشمش می اُفتی!...
به اتفاقخوابیده ایمشغال داردخربزه ی شیرین را می خورد...
اصلا ڪجا نوشته اند ڪه بوسه شیرین است ؟ نه ...بوسه شور است ...نمڪ دارد ، آدم را نمک گیر میڪند......
مادامی که تلخی زندگی دیگران را شیرین می کنی،بدان که زندگی می کنی …...
دست در دست هم نهادهایم و سفره دوستی را دردشت آرزوها گستراندهایم تا هر خاطرهای را بهزیبایی در دلها بیاوریمکه زندگی تنها یادگاری از محبت استشوق فشردن دستان شما برایمان انتظاری است شیرین...
کاش تمام ناممکن هاممکن شود،مثلا به توفکر کنمو تو بیایی!و همه ی قهوه هایم؛با تو شیرین شود......
با امروز نمیدانم چند روز است عاشقت هستم؟چیزی عین یک وحی در گوشم مدام میگویدکه تا ابد در بندمو من چقدر این اسارت شیرینرا دوست دارم ....️...
رویا هایی هست که شاید هرگز تعبیر نشونداما همیشه شیرین اندمثل رویای بودن تو …!...
زادروزت شیرین ، پرعشق و نورآفرین باد....
میلاد تو شیرین ترین بهانه ایستکه می توان با ان به رنج های زندگی هم دل بست…....
شیرین تر از آنی که بگویم عسل هستی...
تو همانی که می شود چای را کنارت بدون قند...شیرین نوشید...
روز و شب با خودت نرو هی وربا تو هستم ، بله ، شما ... دختر قلب تو گرچه واقعا پاک است!خواهرم خوشگلی خطرناک است با چنان تیپ و این چنین ترکیبصورتی مثل کاغذ تذهیب ، وقتی از خانه می زنی بیرونمرد صدساله می شود دل خون! متلک بشنوی تو از حالااز جوان های بی سر و بی پا آن یکی با دروغ و صد نیرنگمی دهد وعده های خوب و قشنگ دیگری گویدت که جانی توگز شیرین اصفهانی تو ! پیرمردی یواش...
می دانی اولین بوسه ی جهان ، چطور کشف شد؟در زمان های بسیار قدیم، زن و مردی پینه دوز، یک روز هنگام کار، بوسه را کشف کردند. مرد دستهاش به کار بود. تکّه نخی را به دندان کَند. به زنش گفت بیا این را از لب من بردار و بیانداز. زن هم دستهاش به سوزن و وصله بود. آمد نخ را از لب های مرد بردارد، دید دستش بند است. گفت چه کار کنم و ناچار با لب برداشت... شیرین بود، ادامه دادند ......
آمدى جانم به قربانت،ولى بمان!ماندنت آنقدر شیرین است،که تمامِ دیر آمدنت را یک تنه جبران میکند!...
گر تو شیرینِ زمانی ! نظری نیز بہ من کن کہ بہ دیوانگی از عشق تو ... فرهادِ زمانم !...