پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
برای بیان تلخی ها، شیرین زبانی می کرد......
آدم زمین نیست که بتواند بار همه این تلخی ها را به دوش بکشد ... _ هوشنگ گلشیری _نیمه تاریک ماه...
وقتی قهوه میخوری از تلخیش لذت میبری اما وقتی بادوم میخوری اگه تلخ باشه میندازیش!چون از بادوم انتظار تلخی نداری!بحث، بحث انتظاره همین ......
کاش می شد تلخی روزگار ،را مانند تلخی قهوه سر میکشیدم و تمااااام …….ذره ذره به جان کشیدن تلخی درد ،دارد المیرا پناهی درین کبود....
ما تلخیِ “نه” گفتنمان را که شنیدیموقت است بنوشیم از این پس “بله” ها را...
وقتی که روح تلخ می شود تلخ می ماند . کاری نمی توانی کردو تلخی انگ است . داغ است و مهر و نشانه است. می ماند . می شود هویت انسان.مانند رنگ چشم . هر رنگ چشم دنیا را رنگی نمی کند. ولی تلخی ... تلخی . تصویر های تلخ می سازد.تلخی تصویر واقعیت است . -ابراهیم گلستان-مد و مه...
شیرینیِ لبخندِ تو در خاطره جاماندبعدِتو به جز حسرت و تلخی نچشیدم...محبوبه خاکباز...
می روی و می پوشم غم سیاه و سفیدم رابه عکس تو می دوزم دو بعد خسته دیدم راتو نیستی در این تلخی من از تمامی این قصههنوز می شنوم با تو صدای گفت و شنودم رابا بالش سفتی به روی دشک ام درگیرمو تویی که نمی کیری سراغ خواب جدیدم راتمام زندگی ام را پس از دلم به تو می بخشمبگیر و زود امضا کن دوباره پای رسیدم رازندگی ام را نیز بریز و بشکن و ویران کنچنان که در شبی از شبها چراغ خواب امیدم را...
به گمانم تو اگر بودی و این فاصله ها کمتر بود،آسمان آبی تر!حالِ من بهتر بود،روزگار است دگر!نه به صبحش امید!نه دلِ شب زده ام آرام استآنچه هست، تلخی و دلواپسی واندکی از ذوق نوشتن که درونم مانده… روزگارم یلداست!...
امان از روزی که از الوان روزگارسیاه قسمت کسی شود.سیاهی روزگار غم برمی آورد و غم هم که خانه خراب،مأمنی ندارد جز قلب.می زند بر قلب و در خفایای سرخش آنقدر مویه سر می دهد که قلب طاقت نیاورد و اشک غم را سوار بر دوش دم،روانه ی کل وجود کند.آنوقت است که تمام تن پر می شود از سیاهی روزگار و دوده ی قلبی که از جولان غم در بحبوبه ی پیکرش تا مرز خاکستر سوخته.کسی چه می داند؟شاید قسمت چای هم از روزگار همان سیاهی بوده و بس.سیاهی روزگاری که به جان سبزش زده و...
«شنبه ها»خلوت اند کافه های شهرتلخی جمعهزیر زبان هاست هنوز...!...
آمدیم که برویم ، قصه ی تلخی ست زندگی...آریا ابراهیمی...
عشق بعضی وقت ها از درد دوری بهتر استبی قرارم کرده و گفته صبوری بهتر استتوی قرآن خوانده ام... یعقوب یادم داده استدلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتر استنامه هایم چشمهایت را اذیت می کنددرد دل کردن برای تو حضوری بهتر استچای دم کن... خسته ام از تلخی نسکافه هاچای با عطر هل و گل های قوری بهتر استمن سرم بر شانه ات ؟..... یا تو سرت بر شانه امفکر کن خانم اگر باشم چه جوری بهتر است...
کاش می شد در کودکی ام می ماندم جایی که تنها تلخی زندگی ام شربت سرما خوردگی ام بود....
گاهی آنقدر خسته و غمگین میشوم،که دلم میخواهد حداقل یکبار خواب خدا را بیینم.یک مُشت از آرامشش هم در عالمِ خواب کافی ست تا برای یک عمر،از این همه تلخی ها دلم نگیرد!...
وقتی قهوه میخوری ، از تلخیش لذت میبری !اما وقتی بادام میخوری ، اگه تلخ باشد، توفش میکنی…چون از بادام انتظار تلخی نداری ! بحث انتظاره … ....
تلخی اخم این جهان به خنده ات شیرین شودهر روز من کنار تو اول فروردین شود...
یک پایان تلخ بهتراز تلخی بی پایان است...
خوشبختی سه ستون دارد :فراموش کردن تلخیهای دیروزغنیمت شمردن شیرینیهای امروزامیدواری به فرصتهای فردا ......
زندگی بوی خوش نسترن استبوی یاسی است که گل کرده به دیوار نگاه من و توزندگی خاطره استزندگی دیروز استزندگی امروز استزندگی آن شعری است که عزیزی نوشته است برای من و توزندگی تابلو عکسی است به دیوار اتاقزندگی خنده یک شاه پرک است بر گل ناززندگی رقص دل انگیز خطوط لب توستزندگی یک حرف است، یک کلمهزندگی شیرین استزندگی تلخی نیستتلخی زندگی ما همچو شهد شیرین استمن و تو می دانیمزندگی آغازی است که به پایان راهی استزندگی آمدن و بودن و...
لطفا جوری خیالبافی کنیدکه وقتی حقیقت را فهمیدیدتلخی اش حال زندگیتان را بهم نزند!...
مهربان و ملایم باش،اجازه نده دنیا تو را زمخت و خشن نماید…به درد و رنج اجازه نده تو را بیزار نماید…به تلخی ها اجازه نده، شیرینی زندگیت را، از تو بربایند…تو لایق بهترین هایی...
شیرینیات به کام رقیب است و تلخیاش عمری مرا به خلسهی بیداد میبَرَد......
یلدا چه اتفاق قشنگیست خوب منافتاده توی قهوه ی با تو نشستنملب می زنی به تلخی فنجان قهوه اتلب های گر گرفته ی فنجان منم منم...
من نباشم چه کسیجای مرا میگیرد؟گاهی از تلخی این فکر،به هم میریزم......
تلخی اخلاق را اندام موزون حل نکرداستکانم شد کمر باریک و چایم تلخ ماند...
شیرینی زندگانی بیش از یک بار به کام آدم نمی نشیند...اما تلخی هایش هر بار تازه اند،هربار تازه تر !!...
من نباشم چه کسیجای مرا می گیرد؟گاهی از تلخی این فکربه هم می ریزم......
تلخی بی کسی امقهوه ی مر غوبم کرد...
مادامی که تلخی زندگی دیگران را شیرین می کنی،بدان که زندگی می کنی …...
دعا کردم که برگردد شده با دیگری باشد... دعا هایی به این تلخی همان بهتر نمیگیرد...!...
آرزو دارم بفهمی درد راتلخی برخورد های سرد را...
تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده استچه سرانجام خوشی گردش دنیا دارد...