پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
عُرضه ى دوست داشتن اگر نداریدتوانِ نگه داشتن اگر نداریدخراب نکنید احساسِ پاکِ آدمهایى که بعد از شمامیخواهند واقعاً عاشقى کنندشما مى آییدوعده اى میدهیدسرتان را مى اندازید و مى روید به ناکجاآدمِ بعد از شما اماباید جان بکَنَد تا ثابت کندمثلِ شما و امثالِ شما نیستعُرضه ى دوست داشتن اگر ندارید،خراب نکنیدهمین اندک ریتمِ شیرینِ عاشقى را که جریان دارد علی قاضی نظام...
هیچ قول مردانه ای به نتیجه نمی رسد بیا برای با هم بودن زنانه تلاش کنیم !...
سرِ جنگ دارم هر سال با پاییز!با پاییزی که هوای ِ دلبرانه اش بد جور هوایی ام می کندهوایِ تو می افتد به دلم ...دم و بازدم ام حتی این روز ها فرق میکند!نفس های عمیقی میکشم و با " آه "،حجم ریه هایی که از نبودنت پر است را خالی میکنم!خدا کند،یاری اگر دارید،اگر هست!قسمت ِ تان باشد ؛همین پاییزخدا کند" امّا......
کائنات فداى لبخندِ شیرینِ اولِ صبحت...بخند جانم!تو دلخوشىِ روزهاىِ کسلِ کننده اى! ️️️...
روزش مهم نیستهمه چیز به خنده ىاول صبحت بستگى داردکافیست بخندىتا تمامِ روز را در آسمان قدم بزنمامتحان کن...
یک نفر هستکه خودش نیستولی خاطره اشصبح هر روز،مراسخت بغل می گیرد......
همین "تو"که حتی فکرش را هم نمی کنیمیتوانی دلیل حال خوب جمعه های یک نفر باشی...خودت را دریغ نکن...
عشق وجود دارد...فقط بعضی ها مثل آیدا می مانند و شاملو میسازند...اما بعضی ها مثل ثریا میروند و شهریار را میکشند......
من و توبه یکدیگر محتاجیم...ما علت و معلولیمما لازم و ملزومیمتمامِ آدمهاى شهر را هم زیر و رو کنىاول و آخرشاسمتکنارِ اسمِ من معنا پیدا میکند! ️️️...
من از شَرع چیزی نمیدانمخودم را میدانمدلم راو تو راحتی اگرممنوعه ترینموجودِ رویِ زمین باشی .. ️️️...
شده آنقَدَر محوِ چشمهایش باشىکه صدایش را نشنوى...؟ ️️️...
شب ها که دلتنگت میشوماز این شانه به آن شانهفقط غَلت میزنم...مثلِ یک ماهىِ جدا شده از دریاباید ببینى جان دادنم را......
شاید اگر بیست سال پیشیکنفر مى نشست روبرویم و برایم از این روزها میگفت،فقط و فقط میخندیدم و از کنارش رد میشدم...در سالى که گذشت،حال هیچکداممان خوب نبود...سال که تحویل شد،سیل خانه هایمان را برد...همین که مى آمدیم از نو بسازیم،زلزله مى افتاد به جانمان...همین که مى آمدیم از نو بسازیم،آتش میگرفتیمهمین که مى آمدیم از نو بسازیم،جیبمان را مى زدندهمین که مى آمدیم از نو بسازیم،هواى نفس کشیدن نداشتیمهمین که مى آمدیم از نو بسازی...
مخاطب که تو باشى،مگر جز عاشقانه هاىِ پر از دلتنگى، متن دیگرى هم مى شود نوشت؟!اصلاً براى از تو نوشتن، پاک کردن و خط زدنِ هیچ واژه اى لازم نیست!بس که ساده و صریحی دلبرجان و اصلاً تو همان جانى که بر دل نشسته ! ️️️...
کائنات فدای لبخندِ شیرینِ اولِ صبحتبخند جانم!تو دلخوشیِ روزهایِ کسلِ کنندهای...
به آدمى که شما را معلق نگه میدارد،نمیتوان دل خوش کرد ... باید فرار کرد از این نسل آدمها ...اینها شما را به جهنمِ انتظار عادت میدهند؛تا در بهشتِ خودشانبا خیالِ راحت زندگى کنند .....
تمام گنجشکان شهر،منتظر باز شدن چشمانت هستند!می شود پروازشان را به تاخیر نیندازی؟...
می دانستم رویا بودمن و تو ؟بعید بود آنهمه خوشبختیحتی در تصور خدا هم نبودحق داشت که بر آورده نکرد.....
دلتنگی های آخر شب هر کس ،هیچ شعبه ی دیگری ندارد !یکی عکس می بیند ...یکی آهنگ گوش می دهد ...دیگری پیغام ها را مرور می کند ...یکی ...انتخاب با شماست !...
همه ی ماروزیبه کسی تکیه کردیمکه قرار بود؛بدونِ ما بمیرد !...
خودتان را قلب هیچ آدمینچپانیدجا نمی شویدچروک می شوید فقط...
چه دردیست؟!خب قدرش را همین حالا بدانید چند ماه دیگر...چند سال دیگر...میخواهید حسرت همین آدمى که کنارتان هست را بخورید!آدمى که الان برایتان میمیرد شاید سالها بعد حتى اسمتان را هم به یاد نیاورد.زمان احساس آدمها را تغییر میدهد!...
من عاشقی رااز خدا یاد گرفتمهمان لحظه که گفت:صد بار اگر توبه شکستی بازآ......
عشق یک مرد را،با حرفهایش نه...از رفتارش باید فهمید...عشق یک زن را هم میتوان...چه میگویم من...زن که عاشق نمیشود...دیوانه میشود...
صبح آمده برخیز که خورشید تویی...!...
روى لبخندت مکث کنچند ثانیه فقطبیا جاى من وزل بزن به خودتمیبینى؟عجیب دیوانه میکند آدم را...
پارادوکس یعنیتمام روز به دوست داشتنت مشغول باشمو آخر شب بفهمم ندارمت...
جمعه ات راوابسته به هیچ بنى بشرى نکنخودت بسازش!تمام آنهایى که جمعه هایشانبوی کسلى میدهدمنتظر کسى مانده اند،که براى همیشه قالشان گذاشته!...
هر بار که استخاره کردم،خوب نیامدى!بهتر بگویم؛اصلاً نیامدى...!!!حالا تو را در تک تکِ دانه هاى تسبیحجستجو میکنم...این بار براى داشتنت،پاى خدا را وسط کشیده ام!...
همیشه هم حذف کردن راهِ چاره نیست...گاهى باید بعضى ها را نگه داریم،تا زل بزنند به خوشبختىِ مان...که ببینند بعد از آنها،زندگى همچنان ادامه دارد!...
خداعمری به من بدهدپیر شدنت را نظاره کنم !غر زدنت را.......موهای کم پشت سپیدت را......نگاه مهربانِ از پشتِ عینکت را.......چالِ گم شده زیرِ چین و چروکِ صورتت می بینی من تا کجا ........خودم را با تو تصور میکنم…!من کنارت میمانمتا ثابت کنم که با تمامِ اینها هم زیبایی....
فکرش را بکن...همه ى پزشکانبوسیدنِ یار رابوییدنِ یار راتجویز میکردند...آخ که بیمارى،عجیب میچسبید......
بودَت یک جور...نبودَت یک جور...با توتمامِ بلاتکلیفیها را تجربه کردم!...
وقتی ندارَمَت،وقتی نمیتوانم،روبرویَت قهوه بنوشم...کافه ها،بودنشان به چه درد میخورد...؟...
این دیوانه ها برای بارشِ باران هشدار میدهند...آخه کدام آدم عاقلی را دیدی که بگوید:مواظب باشید... باران سنگینی در راه استخودت را آماده کنسیل هم که بیاید،باید زیر باران قدم بزنیمباید ببوسیم یکدیگر راباید این سیل، خاطره انگیزترین شود برایمانباید به این دیوانه ها ثابت کنیم که......
دوست داشتنم را به تعویق نینداز !من همان شنبه اى هستمکه سالها برایش برنامه داشتى!شروعم کن......
همیشه دست میگذاریم روى آدمهایى کهاز فرسخ ها معلوم است که آدمِ نمانده اندهمیشه دست میگذاریم روى آدمهایى که ما را نه براى خودمانبلکه براى اوقاتِ خوششان میخواهند....ما نسلِ انتخاب هاى اشتباهیم...
کافیست اسمت کنار اسمم باشدتا کسلىِ پنجشنبه ها،نحسىِ جمعه ها،از بین برود! امتحان کنیم...؟...
تا میتوانید غافلگیرش کنیددرست در لحظه اى که فکرش را هم نمیکند!مثلِ بارانِ وسطِ چله ى تابستانذوق کردنش را با دقت ببینیدلبخندش را...باور کنید تمامِ اینها یک دنیا ارزش دارد!...
یکى بیاید و نسلِ ما را تکان دهد...ما نسلِ دوست داشتنهاى ته نشین شده ایم...
جمعه ها بیخیال ترین آدم دنیا بشید، خودتون رو بزنید به اون راه. انگار میخوان بهتون آمپول بزنن! میدونید درد داره ها! میدونید بالاخره باید این آمپول رو بزنید اما هر چى شل تر بگیرید دردش کمتره... !...
آمدى جانم به قربانت،ولى بمان!ماندنت آنقدر شیرین است،که تمامِ دیر آمدنت را یک تنه جبران میکند!...
همین که جسمَت کنارِ دیگریست وفکرت در آغوش منیعنى؛آه ام........ گریبانت را گرفته......
شما را به خدا قسم!فکرى به حال دوستى هاى معمولى تان بکنید؛یک تنه دارد گند میزند به تمام روابطِ بَشَرى...هر کس را میبینى اطرافش آلبومى از دوستهاى معمولیست.هر کدام را براى موضوعى انتخاب و روزگارشان را سپرى میکنند...خیلى از آنها که قرار بود فقط برادرتان باشند آمدند شما را تمام و کمال فتح کردند و رفتند......