به عشق عکس ماهی که درون استکان افتاد ننوشیده چنان مستم که از چشمم جهان افتاد منِ تنها به قدر قهوه قاجاریت تلخم وبا تو مثل چایی که درونش زعفران افتاد لبت چاقوی زنجان و تنت قالیچه کاشان عجب نانی میان سفره این بی زبان افتاد به پای شیطنت بگذارو...