جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
گر کِشد خصم به زور از کفِ من دامنِ دوستچه کند با کِششِ دل که میان من و اوست. . ....
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺘﯽﺷﺎﺩﯼ ﮐﻼﻡ ﻧﺎﻣﻔﻬﻮﻣﯽ ﺳﺖ !ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﺍﺯﯼ ﺳﺖ،ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺣﻨﺠﺮﻩ ﺍﻡ ﺩﻕ ﻣﯽﮐﻨﺪ!ﻭ ﻣَﻦ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﯽ ﺗﻮ ﻧﮕﯿﺮﺩ ﺩﻟﻢ؟ﺍﯾﻨﺠﺎ ﮐﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﻭﺁﯾﯿﻨﻪ ﻭ ﻫﻮﺍ،ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﻌﺘﺎﺩﻧﺪ...
آسمانِ روشنسرپوشِ بلورینِ باغیکه تو تنها گُلِ آن، تنها زنبورِ آنی.باغی که توتنها درختِ آنیو بر آن درختگلی ست یگانهکه تویی....
از تو هم دل ڪندم و دیگر نپرسیدم ز خویشچاره ی معشوق اگر عاشق از او دل ڪند چیست؟!...
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد؟ابری که دربیابان بر تشنه ای ببارد.........
این شهر مرا با تو نمى خواست عزیز......
خطی کشید روی تمام سوال هاتعریف ها معادله ها احتمال هاخطی کشید روی تساوی عقل و عشقخطی دگر به قاعده ها و مثال ها!...
تنتتلاطم نُت هایى ستکه در من پیچیده،موسیقى این شعرشبیه آغوش توست......
روزها می گذرنداز میان شب هامثل انگشتان روشن تواز لابلای گیسوانت....
آخر ای دوست ،نخواهی پرسیدکه دل از دوریِ رویت ،چه کشیدسوخت در آتش و ،خاکستر شدوعده های تو ،به دادش نرسیدداغ ماتم شد و،بر سینه نشستاشک حسرت شد و، بر خاک چکیدآن همه عهد، فراموشت شدچشم ِمن روشن، روی تو سپیدجان به لب آمده در ظلمت غمکی به دادم رسی ،ای صبح امیدآخر این عشق، مرا خواهد کشتعاقبت داغِ مرا ،خواهی دیددل پر درد فریدون، مَشِکنکه خدا بر تو نخواهد بخشید...
هر بار که میخواهم به سَمتَت بیایم،یادم میافتد که،دلتنگیهرگز بهانهِ خوبی برای تکرار یک اشتباه نیست...!...
منکه با عشق نراندم به جوانی هوسیهوس عشق و جوانیست به پیرانه سرمپدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروختپدر عشق بسوزد که در آمد پدرم…...
بعدِ توبا هر غروبی ؛بی قراری میکنممی نشینم با نبودت جمعه داری میکنم ......
بغل کن مراچنان تنگ که هیچکس نفهمدزخم....روی تن من بود٬یاتو...
معرکه را دوست دارممعرکه همیشه جنگ نیستهمینکه تورا درآغوش بگیرممعرکه است...
️️️️️️دوریِ راه به نزدیکیِ دل چاره شود......
چون حل نمیشود به سخن مشکلات عشقدر حیرتم که فایدهٔ قیل و قال چیست؟......
تاکسی های سالخوردهتا کارگاه اسقاطکار می کنندکارگرهای معدنتا فروریختن سقفآواز می خوانندو آدم های عاشقتا پایان دنیا رنج می برند . . ....
کیستی که مناین گونه به جددر دیار رویاهای خویشبا تو درنگ می کنم …......
به صحرا بنگرم صحرا ته وینمبه دریا بنگرم دریا ته وینم بهر جا بنگرم کوه و در و دشتنشان روی زیبای ته وینم...
معشوق من شعر استو هر شعر وقتی نوشته میشود یک وصال است ....