متن وفا
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات وفا
۵لبت دیشب که بوییدم
ز بویش اگهی چیدم
که انگشتان تو بوسیدی
و پرتاب تورا دیدم
غمینم ار نمیخواهی
وفایت را بزن بندم
که آن حسنت به تنهایی
نمی گیرد دگر دامم
دل و دیده و احساست
ببخشا تا ببخشایم
تمام هر چه که کردی
تمام هرچه که دارم
ز...
وجودم، با تو سرشار از: وفا شد
سراسر، شور و دنیای صفا شد
میانِ جان، شکفته، نوگُلِ عشق
و احساسم، به مِهرت، مبتلا شد
پدر، فهمانده این را، با تلاشش؛
که باارزش ترین، کانِ وفا اوست...
برای حسّ نابِ زندگانی،
دل انگیزان ترین، صوتِ صفا اوست...
شاعر: زهرا حکیمی بافقی (برشی از یک چهارپاره)
عشق را در پیرمردی دیدم که سی سال تمام
برای همسرش گریه می کند
و هنوزَِ هنوزم با نبودنش آشتی نکرده است
آنوقت هستند کسانی که کنارشان هستید اما با بی توجهی زنده به گورتان می کنند
وفا چیزی نیست که در مغازه های سر کوچه بفروشند
دل بزرگی می...
محبت را در وجود سگی دیدم
توله سگ دیگری را شیر میداد……
ذات محبت در دل باشد حیوان و انسان ندارد سخنی به جاست که گویند وفا را از سگ بیاموز .
سخن انسانی
بوسه ی چشم تو بر شعر من ای یار خوش است
شاعر چشم تو بودن به چه بسیار خوش است
از تو دل کندن و دوری به خدا ممکن نیست
بهر تو شعر سرودن با دل زار خوش است
شهره ی شهر تویی غیر تو دلداری نیست
دل سپردن به...
از خواب ک بیدار شدم باز هم روی بدنم کبود شده بود..
هر بار یک زخم یا کبودی..
بدون درد هم نبودند..
زخم ها میسوختند و کبودی ها درد داشتند..
اما من ک خودزنی نمیکردم!
یا...
کتک نخورده بودم..
آن هم هرشب..
هر شب...
و باز هم..
هرشب..
این بار...