پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
تشنهام امشب،اگر باز خیال لب تو خواب نفرستد و از راه سرابم نبردکاش از عمر شبی تا به سحر چون مهتاب... شبنم زلف تو را نوشم و خوابم نبرد...!...
مستم و دانم که هستم من ای همه هستی ز توآیا تو هم هستی؟...