سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
نیستیو صداى بارونو بشنوى نیستیو بعد بارون قدم بزنیمو نفس بکشیموعطرخاک نم خورده ى بارون وجودمونو پر کنه از آرامشنیستیو خیس بشیم زیر بارونواز تهِ تهِ دل بخندیمنیستیو گرماى بدنت سرماى جونمو ببره نیستیو اما منم اینجا با صداى بارون . . . بوى خاک نم خورده ى بعدش و . . .سرمایى که از تنم رفتنى نیست...!...