شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
ای وقف خاک راهت اشک امیدواران گل کرده زخم داغت بر قلب داغداراناطفال بیپناهت تا دور قتلگاهت کردند مقدمت را با اشک لاله بارانگفتی به صبر کوشم فریاد خود بپوشم بنگر فکنده آهم آتش به کوهسارانعزم قتال کردی دشمن فزون تو فردی ترسم پیاده گردی با نیزۀ سوارانتو میروی به میدان از بهر دادن جان من بیقرار ماندم در جمع بیقراران...