پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
فاطمه جان، سنگها بر سوگ تو ندبه میخوانند؛ در غروبی که شاخهات را شکسته بودند.امشب، جای پای دوست، در خانه خالی است و ترنم مهربانی، بیحدیث حضور او، خاموش است.... علی، شبانه یاس میکارد! شبانه، داغ دلش را به خاک میگوید؛ اگرچه فردا صبح، از سمت خانه همسایه بوی نان آید.دوباره بغض حسن با حسین میگیرد.و جای خالیِ مادر به خانه میپیچد.کجاست فاطمه امشب؟ کجاست بانوی نور؟...