یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
بعضی وقتا کم میاری بی دلیل...خسته میشی از دنیایی که نمیفهمتت...میخوای بری جایی که هیچ کسی نباشه...جایی در بی کران که فقط خودت باشیو خودت...ولی حیف که نمیشه...ولی یه جایی همون گوشه ی قلبت خدا داد میزنه میگه من اینجام همینجا کنارت...همونجا وایمیسم بهش میگم آغوشتو میخوام منو ببر با خودت خستم از دنیا خسته از جایی که منو نمیفهمه...همونجا خدا میگه:ولی باید ادامه داد...چون تا شقایق هست زندگی باید کرد❤️✨️اینجا خیلیا به حضورت امیدوارند...