چهارشنبه , ۱۴ آذر ۱۴۰۳
دوباره دیدم چشماتو از پشت گوشیباز ببین که حرفاتو شنیدم از پشت این گوشیعزیز دلم بودی رفتی با اون خاک بر سردل من خاک بر سر شد تو رفتی با اون پسرچشمای من شده خاک اون چشمای تو گلمتو رفتی با اون که بخوابی رو تخت گل منعزیز دلم بودی وقتی که ترکم کردیترک آغوش چشمای غم من ترک کردیعزیرم ببین تورفتی من شدم سر دردابعد تو دل کندم سیگار شده هم درد ها بسه دیگه نمیخام ببینم چشمای توروعزیزم ببین همین چشات پیرم کردارفتی و منم شدم سیگاری بیک...
از وقتی رفتی رگای من همش پارستنفصم بالا نمیاد انقد خستمانقدر دویدم که دیگه جای نفص نیستهمش بهم میگن بسه دیگه اون رفتاونا نمیدونن من دنبال قلبمم...