از در بالا رفتم پلهها را باز کردم لباسِ خوابم را خواندم و دکمههای ِ دعایم را بستم ملافه را خاموش کردم و چراغِ خوابم را روی سرم کشیدم آخ...... از دیشب که مرا بوسید همه چیز را قاطی کردهام