شام تباهی در کلبهٔ بی رونق ما نیست صفایی جز غصّه نمانده ست به دل شور و نوایی از عشق نشد قسمت من جز غم و حسرت دنیا نکند با دل پژمرده وفایی در بازی تردید و یقین عمر گران رفت مویم به سپیدی زد و رویم به سیاهی از...