و هیچ شناسنامه یی نمی دانست
نامِ تو
آونگ شده بر شانه های خوش بختی
مریم گمار...
ایستاده ای بر شکاف رگ ها
خیره بر اتفاق نیفتاده
بالا می روی لخته های نور را
مریم گمار...
ای جنبش زیبا
بگو چطور بگریزم از تو؟
که من سالهاست در طواف تو زیسته ام.
مریم گمار...