گردن چرخانده ای به اضطراب در پس حفره های مجروح صدا میزنی مرا ای بابونه اندوه بگو چگونه بسرایم ؟ فوران اشک در صدایت را که شکل در همی از ایستادن بادی جلوتر بیا به موازات لب های پنجره حالا بگو در این تخیل غلیظ در انتظارِ کدام اشاره ی...