پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
من کسی ام،که در کوله بارم فقط این ها را دارم:وطنم،پرچمم،کلمات،کتاب. شعر:خالد فاتحیگردآوری و نگارش و ترجمه ی اشعار: زانا کوردستانی...
نمیدانم چرا همیشه عُمر زمان ، زود تمام میشوددرست وقتی که باید حرف مهمی بشنویم ویا حرف مهمی بزنیم !؟وسخن همیشه عقیم می ماند.انگارهیچوقت در دهان قرار به تولد کلمات به وقتش نیست.همیشه یا نارسن یا فلج......
درجمهوری کلمات واژه ها فراری اند جغرافیای نگاهت را ببند عشق نشانه گرفته انقلاب چشمانت را نسرین حسینی...
شب / از چشمان گذشته /به دهان رسیده است: /دوستت دارم /دوستت دار...دوست...دو...طاقت بیاورید!طاقت بیاورید کلماتِ پشتِ دندان!«آرمان پرناک»...
اسبِ صراحت لگد می کندتمامی شعرهای بی بُته را، وقتی که استعاره در گیجگاه کلمات می چَرَد....
باهرچه مرا میکُشی بِکُش باشلیک گلوله تفنگ شکاری نه ، باشلیک گلوله تفنگ جنگی مرا بِکُش !؟ اما باشلیک گلوله کلمات نه......✍️رضا کهنسال آستانی...
بگو چطور شاخه بچکانم از نوروقتی نشسته بر حنجره ی بادو گوش کلمات را پر میکندمریم گمار...
ایستاده بودی به حرفونمیدانستی چپ به راست کلماتتبر زوایای من روییدهمریم گمار...
بگو!کجای کلمات بنشینم به رُستنکه رد پای تو نباشدمریم گمار...
ای بغض فروخورده ی کلمات !بگو چقدر مانده تا برسمبه دست های یقین؟!وقتی پای بهاربه سطر تردید باز شده استمریم گمار...
من دقیقا وقتی به فاصلمون پی بردم که:تو پروفایلتو عوض میکردی؛ در حالی که من دلتنگِ یهسلام تو تعداد کلمات جمله های قبلیمون رو میشمردم.-w...
آنتوان چخوف:کلمات همیشه این قدرت را ندارند که آدم های خیلی خوشحال یا خیلی غمناک را ارضا کنند، زیرا آخرین بیان خوشحالیِ زیاد و غمِ زیاد، سکوت است....
کلمات:بعضی کلمات وجود دارند که قدرت فوق العاده ای دارن کلماتی ک با گفتنشون یک نفر تا خود صبح میباره و یک نفر تا صبح از شوق نمی خوابه مراقب کلماتی ک میگیم باشیم...
هرگز نمی شود آنطور که باید و شاید به کلمات اعتماد کرد.ظاهری بی آزار دارند. ابدا به نظر نمی رسد که ممکن است خطرناک باشند. بیشتر به باد هوا شباهت دارند به صداهای کوچک دهن،نه شورند و نه بی نمک، و به محض اینکه از دهن بیرون می آیند از راه گوش به وسیله توده نرم و خاکستری مخ، درک می شوند.هیچ کس به کلمات خودش شک ندارد و مصیبت از همین جا شروع می شود......
هرگز نمی شود آن طور که باید و شاید به کلمات اعتماد کرد. کلمات ظاهر بی آزاری دارند، ابداً به نظر نمی رسد که ممکن است خطرناک باشند، بیشتر به باد هوا شباهت دارند، به صداهای کوچک دهن، نه شورند و نه بی نمک، و به محض اینکه از دهن بیرون می آیند از راه گوش به وسیله ی توده ی نرم و خاکستری مخ درک می شوند.هیچ کس به کلمات خودش شک ندارد و مصیبت از همین جا شروع می شود.- لویی فردینان سلین- سفر به انتهای شب...
بعضی کلمات آنقدر عُمق دارند،که ما را در خود غرق می کنند؛مانند یک باتلاق عمیق...بدونِ راه نجات!...
کلمه آدم میکشه ! یه وقتایی دستتونو چاقو میبره یه وقت لبتون رو کاغذ می برهاون وقت که با کاغذ میبره دردناک ترهچون کاغذ برای بریدن نیست !کلمه نیومده بود ما باهاش آدم بکشیماومده بود ما باهاش به هم ابراز محبت کنیمدست همو بگیریم غم همدیگه رو بخوریم ما از کلمات بمب درست کردیم خنجر درست کردیم با کلمات آدما رو شکنجه میدیم ......
من به تو می گویم که قوی باشی و می دانم که گاهی کلمات، واقعا معجزه می کنند.من روزهای سخت زیادی دیده ام، رنج های زیادی کشیده ام و اندوه زیادی را به جانم، خریده ام. من تا انتهای دردهای زیادی رفته ام، زخم های زیادی را به جان لمس کرده و پایان اندوه های زیادی را به چشم، دیده ام.من به تو می گویم که قوی باشی چون دیده ام که تمام مسیرهای درد، به مقصدهای خوبی می رسند و هیچ مسیری خالی از امّید نیست. که هیچ شبی بدون ماه و هیچ ماهی، بدون خورشید نیست.من ب...
کلمات مثل کلید میمونن اگه درست انتخابشون کنی میتونی هر قلبی رو باز کنی و هر دهنی رو ببندی...
کلمات، تمام چیزی است که ما داریم....
کلمات می توانند مثل اشعه ایکس باشند. اگر از آن ها به درستی استفاده کنی، می توانند درون هر چیزی نفوذ کنند....
بعد از هیتلر، همه ی آلمان درک کردند که او چه بلایی بر سر کشور و زیربناهای آن آورده است؛ اما یک چیز نابود شدهی اساسی بود که هرکسی نمیفهمید و آن، خیانت هیتلر به کلمات بود. خیلی از کلمات شریف، دیگر معنی خود را از دست داده بودند، پوچ و مسخره شده بودند. عوض شده بودند. آشغال شده بودند.کلماتی مانند آزادی، آگاهی، پیشرفت و عدالت....
سه چیز در زندگی هست که دیگر نمیتوانید به دستش بیاورید :کلمات بعد از گفته شدنلحظهها بعدِ از دست دادنزمان بعد از سپری شدن...
کلماتى که از دل بر مىآیند ، هرگز بیان نمىشوند ؛ در گلو گیر مىکنند و تنها در چشمها خوانده مىشوند ......
من دوستت دارمخیلی دوستت دارممن هرلحظه از ضعف واژه ها برای بیان این احساسی که نسبت به تو دارم بغض می کنماشک می ریزمای کاش کلمات می توانستند قدرت حمل این میزان عشق را داشته باشندو آن را به دلت برسانندبه دلت بنشانند.....
به من تاریخِ مقدسِ مسیحیت ،انجیل،اصولِ دینِ مسیحی را می آموختند بی آنکه وسائل باور داشتن را بهم بدهند.نتیجه اش بی سامانیی بود که سامانِ خصوصی ام گشت.ژان پل سارتر | کلمات...
کلمات/ کلافی سر در گم اندخیابانرودخانه ای سرخ...
کلمات وحشی اند، آزاد و بی مسئولیت و مهار نشدنی،آری کمی توان در بندشان کرد، می توان تحت حروف الفبا به صف کشیدشان و به فرهنگ نامه ها تسلیم شان کرد اما دیگر زنده نیستند....
من کتاب مینویسم،کتاب خواهم نوشت؛باید نوشت؛باری،این سودمند است.فرهنگ هیچی و هیچ کی را نجات نمیدهد.توجیه گر نیست ولی فرآورده ی انسان است.انسان خودش را در آن فرا می افکند و خودش را در آن باز میشناسد.تنها همین آیینه ی سنجشگر،عکسِ او را به او عرضه میکند.ژان پل سارتر | کلمات...
همه ی کلماتبوی تو را می دهندمثل گل ها همه که بوی تو را پراکنده اند......
نمی دانم به ت️و بگویمجان دلمیا عزیز منکلمات گم می شوندوقتی تو پیدایت می شود......