گرمیه آغوش های مُداومَت لَحظه هایم را پُر از تَمنآی ِ بودَنَت می کند مانده ام که بی وجودت چگونه به صُبح برسانم ثانیه به ثانیه این شَبهآی ِ سَرد زمستانی را...!