شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
بوی عطری می رسد از دور ، می گویم توییقاصدک می رقصد و پرشور ، می گویم تویییک نسیمی می وزد بر گونه های خیس منمی رود پس پرده های تور ، می گویم توییبغض های کهنه را سرمی کشم من بیت بیتبوسه ها می گیرم از انگور ، می گویم توییباد می افتد به گندم زار می لرزد دلمچون پریشان گیسوان بور می گویم تویینیمه شب ها می کنم آغوش روی ماه بازمی شود سر تا به پایش نور ، می گویم توییشعر می خوانم برای باغ سبز خانه امشاخه شاخه می شود مسرور ، ...