شعر می گویم از این رو که تو را دوره کنم تو که مضمونِ دل آویزِ غَزل های مَنی ...
چای داغِ صبح را پُر بوسه باید دَم کنی با لب تو تا خود شب روبه راهم روبه راه
گر چه فارغ زِ تَبِ خانه تکانی شده ام فَرشِ پاخورده ی دل را بِتکانَم، هنَر است
غَزَل آغِشته به لالایی شَب ها شده است و تو اِی نازتَرین شِعرِ خدا، بیداری؟