یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
قصد رفتن دارم به کجا نمیدانم شاید ناکجا اباد ناکجا ابادی زیبا و بی انتهاناکجا ابادی پر از برگه های نارنجی خزان زده باشد درختان سر به فلک کشیده که میانشان کلبه ای چوبی جلب توجه کند نمیخواهم به بعدش فکر کنم اندازه دوست داشتنش هم برایم.مهم نیست مهم این است من بدانم دوستش دارم و دوست دارم عاشقانه هایم فقط با اون تجربه شود...
اگر ندانی به کجا می روی، هر جاده ای تو را به ناکجا آباد خواهد برد....