از سر زلف تو پیداست که سر می خواهی از پریشانی یک شهر خبر می خواهی عشق میدان جنون است، نه پس کوچه عقل دل دیوانه مهیاست اگر می خواهی هستی ام عزت و آزادگی ام بود، که رفت از تهیدستی یک سرو ثمر می خواهی؟ شاخه خویش شکستم که...