اسیرم اسیر پیچش اون موی سیاه بینظیرم من مریضم تو دارویی نباشی بی تو میمیرم
درگیرم چه درگیرم به افکار پریشونه مزاحم گرد گیری میکنم قاب عکسامونو مداوم یه بوم نقاشی جلومه با یه قلم مو چه حالی میده نقاشیه امواجه اون مو بیا دستاتو تو دستای من گم کن موهاتو باز کن برای من پریشون کن
بپوش اون لباس شب مشکیتو برام امشب با یه شیرین منو تو بغلت خواب کن
اگه از تو میخواستم شعر بگم خیام و حافظ از دست اون چشمای ناز و قشنگت میشدن عاجز
شرابی شراب سی ساله ی ناب شیراز پنجره ام به عشقه تو بازه میخونه آواز به عشقه تو گیتارم همیشه کوکه کوکه نباشی خونه ی من واسه همیشه میشه متروکه بیا دستاتو تو دستای من گم کن موهاتو باز کن برای من پریشون کن
بپوش اون لباس شب مشکیتو برام امشب با یه شیرین منو تو بغلت خواب کن