میگدازد سینه ی من سینه ام آیینه ی من پس کجا جویم تو را من که سر تا سر خموشم مسته بی اندازه نوشم , پس کجا جویم تو را , پس کجا جویم تو را
من که شیدا شدنم محو پیدا شدنم عابری گم شده در کوی رها شدنم من که سر تا سر خموشم مسته بی اندازه نوشم , پس کجا جویم تو را , پس کجا جویم تو را من به خوابی که دیدم شاعری مرده در سینه دیدم
فارغ و در زدنم (!) قید سر زدنم , نغمه ای بر لب این شوق صدا شدنم من که سر تا سر خموشم مسته بی اندازه نوشم , پس کجا جویم تو را , پس کجا جویم تو را