باز وقته گریه و وقته عزا و ماتمست در نگاه آسمان ابر تب آلوده غمست
سینه مالاماله درد است ای دریغا مرهمی دیدگانه یک جهان چشم انتظاره مرهمست باز خاک عشق بویه عطر و باران میدهد باز خوبی رویه این سر نیزه ها جان میدهد حرف واویلا و شیون پر شده در کوچه ها صحبت شمشیرو عشقو گریه هایه بی صدا
باز خاک عشق بویه عطر و باران میدهد باز خوبی رویه این سر نیزه ها جان میدهد
این همه سرگشتگی خواب مرا تعبیر کرد بعد از این کربوبلا حنای غم تغییر کرد
آه و گریه بی درنگ اینجا امانم را برید باز ندایه یا حسین تا بیکرانها میرسید باز خاک عشق بویه عطر و باران میدهد باز خوبی رویه این سر نیزه ها جان میدهد
باز خاک عشق بویه عطر و باران میدهد باز خوبی رویه این سر نیزه ها جان میدهد