تو بنیان عشق به دل بنهادی

کجا دیدی چون خودم فرهادی چنان مجنونم که دیگر لیلی

به دوری از من ندارد میلی لب به سخن وا کن خوش سخن ای یارا

زمزمه کن با این نغمه ی دلها را

همدم دل باش و درد دل ما را درمانش کن حکم دلا برگرد حاکم دلهایی

ای که فدای آن روی تماشایی

گشته خجل با من این همه زیبایی مه رویی چون

تا تو هستی دیگر نیست آثاری از تنهایی

تنهایی بی معنی شد از روزی که اینجایی آرامش گاهی یعنی غرق چشمانت بودن

چشمانت انگاری برد طاقت را از قلب من لب به سخن وا کن خوش سخن ای یارا

زمزمه کن با این نغمه ی دلها را

همدم دل باش و درد دل ما را درمانش کن حکم دلا برگرد حاکم دلهایی

ای که فدای آن روی تماشایی

گشته خجل با من این همه زیبایی مه رویی چون



Sepand Salimi Mahroo Lyric

ZibaMatn.IR