هرچی زمان بی تو گذشت دلم نرفت سمت کسی به این امید که تو یه روز میای به دادم میرسی دوری ازت کمتر نکرد این حس وابستگی رو گذاشتی روی دوش من کوله بار خستگی رو بی تو تموم لحظه هام با بغض و حسرت میگذره اینکه تو رو نبینمت...
من دیگه دلسرد شدم از زندگی کنار تو هیچ نفهمید حالمو چشمای بیقرار تو حتی یکم کمتر نشد با بودن تنهایی هام چه فرقی میکنه دیگه موندن و رفتنت برام وقتی که التماس من نمیشه سد راه تو یعنی دلت میخواد بری معلومه از نگاه تو این دیگه غیر ممکنه...
خبر داری هنوزم بیقرارم مثل دیوونه ها آروم ندارم نمیخوابم ولی تاریک دنیام با فکر تو هر شب تو رویام منم منم با بغض سنگی زیر بارون با خاطرات هردوتامون حبس نفسهام توی سینه سهم شب و روزم همینه منم با بغض سنگی زیر بارون با خاطرات هردوتامون حبس نفسهام...
افتاد بود من به دلم از اول حسه بدبینی میدیدم پشته هر خنده تو انگار سرد و غمگینی از اول قلبه من انگار به احساسه تو بدبین بود یه حسی تو دلم میگفت تو میری از کنارم زود همه دنیای من اونه , باید این راهو برگردیم نه میتونم نه...