رویای من سرابیست از جنس باد و باران قصه ی تلخی دارد درخت این بیابان همقد کوهی در من دردها جوانه کردند صدا و فریادم باز به گوشم برمیگردند هر لحظه در وجودم دانه ی صبر میکارم اما چه فایده دارد من غرق شوره زارم هرشاخه ام بی برگ است...