امروزو فردا نکن ای یار توو سینه غوغا نکن ای یار اینجوری که پیش نمیره کار دنیا عاشقم کنی تو دل نبندی اما یک عمر فقط امروز و فردا کردی آخر زدی رفتی یک شب کبوتر شدی از شونه من پر زدی رفتی ای دلبر دیووانه بیا تاب ندارم شب...
من از زندگی بی تو میترسم عشقم کجایی نگو قسمت اینه که از من جدایی قسم خورده ام پای عشقت بمانم قلبم سرت با همه با یه دنیا بجنگم بی تو هر شب من خواب ندارم بزار پای دیوانگیم عزیزم کجایی آشوب قلبم آرامش من توو موج موهای تو من...
من دلم پی یاره یاری که قراره یه عمریو کنارم سرشو رو شونم بذاره اون دو چشم سیاهش قرص روی چو ماهش وای از اون که دلم رو برده با آتیش نگاهش آخ دلم گیر نگاته تقصیر چشاته که همش جنگه با قلبم توی قلب من جاته آخ نگم چه...
فقط از دست تو دلگیر نبودم که شدم فقط از شعر و غزل سیر نبودم که شدم به رفیقان چه بگویم که رهایم کردی سوژه ی خنده و تحقیر نبودم که شدم پس نزن پیشه همه دست مرا میمیرم با خبر از تو نباشم به خدا میمیرم تو قدم میزنی...
از سر کوچه سرک کشیدم همه را دیدمو تو را ندیدم ناگهان آمدی دلم تو را دید تو سر به زیر آمدی مرا ندیدی چشمت به من افتاد ای داد بیداد یکباره تو هول شدی شال از سر افتاد کردی مرتب گیسوی خود را کردی پریشان مرا به عطر زلفت...
کی اندازه ی تو با ما ایاقه ایاقه کی اندازه ی تو با مو رفیقه ایاقه نمونده به خدا دل تو دلوم یار یه ساعت شده بی تو هر دقیقه پی تو نگردوم عزیزوم دق نکنوم از غمه دوریت کم از دست نگاهت نکشیدوم یادت نمونوم چیجوری , یادت نمونوم...
آنقدر می بنوشم از چشم به جای اشک شراب برون زند رها کند مرا از این سراب در غمت ناله های من رسیده تا به آسمان تو هم اگر شنیده ای بیا به پیشه من بمان ای کاش به یادت آید لحظه های ناب بینه ما به کی قسم بدم...
من دایره در دایره ی دارمو تکرار هی در تو شدم غرق تو انگار نه انگار من اهله همین کوچه ی بن بسته کناری تو پنجره ای رو به افقهای غزلها من وحشیه چشمانه غزالیه تو گشتم با آن همه اهلیتو عصمیته بسیار بعد از تو بگو با چه زبانی...
از ترمه پیراهنت تا سرمه ی چشم تا آن حریر موی آن ابروی پیوست از ترس لبخندت بگیر تا چال گونه بر این همه مجموعه زیبای تو سوگند منظومه ایی از آتشی .. پر حرارت هم دافه هم جذابه دارد نگاهت در هر سحر بیداریت پایان ظلمت از چشم تو...
میری اما خوب میدونی نه میتونم نه میتونی میری اما دل می مونه بی تو میشم من دیوونه یادمونه موجو ساحل آسمون صاف ماه کامل ساز و آتیش دود و دریا خیلی از ما دور فردا بارون تو رو به من داده دریا تو عمق چشماته پر میکشه دلم واست...
مثله اون بغضی که در میادش از سینه حس چشمایی که بستستو نمیبینه حس من حس عجیبیه که با یادت بعضی وقتا هی میره یه گوشه میشینه قصه تلخ شد آخرش دوباره من بازم که دارم از نو با تو خاطره میسازم قصه ی کبوتری که بالشو بستن اما از...
مثله ابرای بارونی با این حالی که میدونی مثه دریا پریشونم تو هر چی دورتر میشی به من مغرورتر میشی همون مجنونو دیوونه م چه کیفی داره تو دریا تویه موهات غرق باشم به آسونی تو این حاله پریشونو نشستن زیر بارونو نمیدونی بگو چی تو چشات داری که اقیانوسه...
مجنون تر از آنم که دمی رام شوم با بوی سر زلف تو آرام شوم مجنون تر از آنم که دمی رام شوم با بوی سر زلف تو آرام شوم یاره دل آزار من گرمیه بازار من یاره دله آزار من گرمیه بازار من یاره دله آزار من گرمیه بازار...
آن که با معجزه ی عشقه تو آسان دلش آرام شد آن که بیتاب تو شد از تو چنان مستو دلارام شد خال ابروی تو را دید و دلش رشته ی عالم شد آنکه می خورده چنان در همگان شهره ی عیان شد آن که دیوانه شد مست شد از...
به سویم با لب خشک آمدی با چشم تر رفتی که از سرچشمه ی من تشنه تر رفتی میانه دلبران پابندیه مهرت سرامد بود چها دیدی که با دل آمدی اما به سر رفتی سر و سری ست با خورشید آن چشمان روشن را که هر چه بیشتر سویت دویدم...
جانه تو و جانه دلم نیمه ی پنهان دلم من کران تا کران آمدم بی نشان یک نشانه بفرست گر ز من کردی یاد بوسه ای دست باد عاشقانه بفرست عاشقانه بفرست رفتی و خزان شد گریه بی امان شد دل ز هر چه ترسید عاقبت همان شد غیر مردنم...
راهی که نشان داد به جایی نرسید بیش از این زجه و فریاد به جایی نرسید من به او گفتم و او گفت که کسی گوش نکرد گفتگوهای منو باد به جایی نرسید مژه تا بر سر پلکست بهایی دارد هر که از چشم تو افتاد به جایی نرسید بی...