هوا ابری بود و رفتی دلم دچار تغییر شد میخواستم بهت بگم برگرد ولی دیدم چقدر دیر شد چشام هم رنگ بارون بود دلم از داغ تو میسوخت یه حسی از پشیمونی لبامو روی هم میدوخت تموم خاطرات من با تو از این خونه پر زد همون برق نگاه تو...
از شور تو من شور گرفتم از عشق تو دستور گرفتم تا جان بدهم دل بدهى باز بر من نظرى تازه بینداز این حال مرا خوب نظر کن یکبار در این عشق خطر کن ثابت کنم این حال ریا نیست دیوانگى از عشق مگر چیست آرامش جانى آرى تو همانى...