به من رحم کن این درد اگر پایان ندارد به من رحم کن این سر دگر سامان ندارد تماشایت در زیر باران دیدنی بود هوا خوب نیست حتی اگر باران ببارد هوای شهر بدون تو نفس گیر و منه دلبسته آرامش نمیگیرم اگر در سینه دل داری به من رحم...
این چهره زیبا تماشا دارد چشمان شما راه به دریا دارد مجنون که باشی ندارد فرقی هرجا بروی هوای لیلا دارد نقاش جهان تو را چه بی رنگ کشید مویت چو شب است و صورتت چو صبح سپید ایهالناس بگویید که با این دلبری جای من بودید آیا عاشقش نمیشدید...