با تو تا خوشبختی فاصله ام نزدیکه دل تو بیش از حد به دلم نزدیکه تو که هستی لب هام پر حرف تازست عشق من احساسم به تو بی اندازست تو رو رو چشام میذارم با همین لبخند ساده دوست دارم پای تو می مونم تا ته این رویا تار...
پاییزه برگ ریزون بارونه پشته در منو به که بی غمه ببر ببر به که میگذره میره که تو رو از من نمیگیره چند ساله ردتو رو برگا میگیرم چند ساله از پاییز سرتو دلگیرم هر جای زندگیت جای تو خالیه بعد تو هر پاییز دلم یه حالیه تو رو...
نباشی با تمومه جای خالیت به احساسه تو نزدیکم همیشه تویه هر نقطه از دنیا که باشم به سمته تو حواسم پرت میشه یه جایی که واسه دلتنگ بودن به هر دیوونه ای حق میدن اینجاست دارم نسبت به دنیا سرد میشم دمای میگن اینجاست این جای خالی رو تنهاییا...
من با خودم درگیرم من تو خودم میمیرم این روزا روزای خوبی داشتیم اما تو میری و من میرم این عاشقی از هر دومون خسته ست این فاصله اومده که باشه نه تو میخوای نه من میخوام اما این خونه دوست داره که تنها شه باور ندارم باورم داری شک...
من با دلت احساسمو تقسیم کردم ای کاش چشماتو ندیده بودم من که تمومه خاطره هامو پیشه تو ساختم فکر نمیکردم واسه یک لحظه به اینجاش تنها به تو دلبستمو از دنیا بریدم حس میکنم که اشتباه من همینجاست اینقد واسه این رابطه از خودم گذشتم اینجا برام بدونه تو...
هر چی که منو یاد تو میندازه ببر این خونه هم از رابطمون آگاهه متروکه شدن سکوته چند ساله ی ما این خونه شبیه خونه ی ارواحه هر گوشه ی این خونه رو با فکر تو با عشق برای هر دوتامون ساختم تو بازیه زندگی تو پوچ آوردی اما منه...