توو هر جمعی میشینی صحبت از خیانته توو بازار دلای خستشون قیامته همه مینالن از جنس مخالف توی حرفاشون زیادن اشکا و درداشون شریکن توی غم هاشون میگن این بار آخر بود که حرف از عشق و احساسه ولی عاشق میشن بازم همون آش و همون کاسه آب از سرم...
سر به سرم میزاری خود عشق و حالی تنهایی یک لشکری همیشه برقراری توو عالم لوتی گری و مشتی گری که دنده عقب نداری دنده عقب نداری ما کور و حقیر و شما کوروش کبیر و تاج سر می چینیم فردا شب و شمال و باز میریم سفر به تو...