یعنی با خودت حرف بزنی هیشکی نباشه یعنی زانوهات از عمر رفتن راضی نباشه
یعنی به تولدت که نزدیکتر میشی هیچ حسی نباشه جز اینکه پیرتر میشی دروغایین که باور میکردی زانوهاتن که بغل میکردی
حسرتایین که دویدی و چیدی مقصدایین که خواب دیدی آدمه ساده اونیکه تو میبینی دریا...