حالا که سهمم از کل جهان تویی پس مینویسمت چون داستان تویی هر رنگ پرچمت رنگ یه دردته آغوشمو بپوش وقتی که سردته رویای هر شبت کابوس دشمنه بغض خلیج فارس ای کاش بشکنه لب واکن و برام از مثنوی بگو از درد حافظ و از مولوی بگو تو تمام...
یکی حاضره با شبت سر کنه یکی حاضره با غمت جون بده به جز من به جز ما به جز مردمت کی باید واسه خاک تو خون بده همه سهمم از زندگی خاکمه همین خاک که اسم تو مرزشه مگه میشه که ایران فراموش شه بدون تو تاریخ بی ارزشه...
من باید امشب که بارونیه خونه از گریه خالی شم بدون تو دارم با آدمای شهر رفیق تر میشم این آدما انگار مثل خودم هستن حال منو دارن حال منو دارن این چشمای لبریز این چشمه های ابر چرا نمیبارن چرا نمیبارن کجا برم حالم یادم بره یک شب از...
عطر تو پرتم میکنه هر بار عطر تو پرتم میکنه هر بار اونجا که صلحه توی دنیاشون اونجا که جای گلوله تفنگا پر میشه با گل تو خشاباشون من شک ندارم که توی تاریخ شیرین هر معشوقی که اسطوره بوده عطری که میزد حتما همینه هر بار که این عطر...
مولکولهای منزوی سرم غرق اندوه های فلسفی اند غرق شیمی نارس ژنتیک از اساس از اساس منتفی اند سایه ی شوم روی سیاره شکل تاج وراثتی دارد کشف تلخ کووید نوزدهم کشف یک رندم عدد به عدد هیچ چیزی دگر نمیفهمم از قوانین منتسب به بشر از جهانی که رفت...
چگونه با تو باشم که در تو فنا شم و بهتر که من هم نباشم چگونه جان خود را به دستم بگیرم بگو چگونه باید برایت بمیرم به عمر با تو بودن به خود برنگشتم هر آنچه که تو از آن گذشتی گذشتم گذشتی گذشتم تو با دلم چه کردی...
عشق مثله یه آهنگ روی تکرار یه جای مشت رو دیوار مونده باهام تنهاییمو بی تو بغل میکنم بغضمو حل میکنم تو گریه هام بگو چرا سردی باهام نفس بکش توی هوام نه عشقم واسه تو کم نبود , ترسم از آینده ای که شادی از غمی که زیادی بهم...
از این بالا که میبینم روی آبه تمام نقشه هایی که با هم داشتیم ما با هم زندگیمونو هدر دادیم تو هر خاطره ای یه چیزی کم داشتیم از این بالا که میبینم رکب خوردیم کسی جز ما اسیر این دوراهی نیست به جز راهی که ما تا آخرش رفتیم...
شبیه فیلما شده قصه ی رفتنت آرزوم شده بری عطرم بمونه رو پیرهنت ایندفعه رو قول بده ایندفعه رو دور شو بهم اجازه بده آرزو کنم تو رو آخرشم نمیشه تو یه ذره دور بشی ازم به من فرصت نمیدی یه شعر غمگین بگم زیادی خوبی تو واسم چشام پره...
ابرای آشفته حرفای ناگفته تو این ترافیکو لبخند نزدیکو ضبطی که میخونه عطری که می مونه تو خاطره هامون من با تو و بارون چشمای تو عشقو جنون داره یک اتفاق نو تازه شدن با تو یک سرسبزی و دیدار از پشته این شیشه بارون شروع میشه با هم سفر...
شهر خوشبختی شهر شام و ناهار آماده واسه کوچ کرده ها این شهر گوشه گوشه اش سعادت آباده شهر خوشبختی شهر دربند شهر آزادی معنی اختلافو میفهمی وقتی بالای برج میلادی شهری که خیلیا رو خاکش پی راهی برای پروازن اینجا هر شب یه راه وا میشه اینجا روزی یه...
چقدر حرف دارم واسه گفتن چه قدر شعر دارم که آواز شه چقدر قفل بستن رو مغزم ببین که با دستای تو باید باز شه چقدر عاشقی به منو شب میاد چقدر فکر من سمته رویا بره دلم جوری دیوونه بازی میخواد که عقلم یه عمری به اغما بره تو...
سرفرازم با تو دل سپیدم با عشق همه ی رویامو خواب دیدم با عشق سهم ما از این جهان یا سکوته یا عشق ولی من از عاشقات قصه میگم با عشق تازه میشم وسط عشق تکراری تو که بشم یه قسمت از شادی جاری تو همه ی این تاریخو اگه...
زندگیم گوشه ی رینگ زیر مشت و لگده اون طرف به رویاهام یه کسی چاقو زده وقتی که گفتی بهم هیچ وقت پی م نگرد انگاری دنیامو یکی تو آب خفه کرد سر که برگردوندی آرزومو کشتی زندگیمو بردی با یه کوله پشتی فاصله م تا مردن بسته به دوریته...
هر بار که از خونه میری دلشوره جونمو میگیره میپوشی و هر بار تو خونمون بارون میگیره میپوشی و ابرا از دیدنت دستپاچه میشن دیدن نداره رفتنه تو دیدن نداره مردنه من میدونم از حالی که دارم این روزا کلافه میشی میدونی آشوبه تو دنیام بارونیتو وقتی میپوشی سرگیجه های...
اینجا تا به بندر خیلی راه دریا پر موج و بمبک زیاده بین آدمای شرطی زندگی کردمو باختم دلمو زدم به دریا خودمو بی تو شناختم کسی که با دیدن تو رو به رو شد با حقیقت از همین فاصله حالا کلت میشه رو شقیقت من برای کسی به جز...
دلگیرم از همه تنهام نذار رفیق دنیام پر از غمه رو بغض من نمک بیشتر از این نپاش نفس بهم بده اینجا بد هواش اشکای هر شبم غیر ارادیه تنها امید من قولی که دادیه گفتی رفیقمی تا آخر مسیر حالا تو حقمو از زندگی بگیر افتادم از نفس بریدم...
تا که مگر بگیرمش آنکه بجست از کفم بار دگر بگیرمش آنکه به دل اسیرمش در دلو جان پذیرمش گر چه گذشته عمر من باز ز سر بگیرمش دل بگداخت چون شکر باز فسرد چون جگر باز روان شد از بصر تا به نظر بگیرمش راه برم به سوی او...
لحن لبخندش هنوزم مسریه حالت چشماش آدم میکشه مثه یه بیماری بی انتها یه دفعه میاد و کم کم میکشه بس که اسفند تنش بیرحم بود زندگیم روی لباش کز کرده بود واسه کشتن چشماش کافی نبود ایندفعه موهاشو کرده بود من تمامه زندگیمو ریختم تویه مرداب نگاه سرد اون...
نگمت نرو آنجا که آشنات منم در این سراب فنا چشمه ی حیات منم که به نقش جهان نشو راضی که نقش بند سرا پرده ی رضات منم که منم بحر و تو یکی ماهی نرو به خشک که دریای با صفات منم که چو مرغان به سوی دام مرو...
میدونم خیلی گرفتاری دارین سر برجه و بدهکاری دارین بابت مزاحمت شرمنده م ته جیبتون یه دوهزاری دارین من باید زنگ بزنم به کوچه مون به روزایه دلخوشیهای کوچیک به شبای خنده های بی امون دله من تنگه برای خونه مون برای جوونیای مادرم من فقط میخوام صداشو بشنوم من...
از کوچه های سوت و کور از هر جایی میترسم از جاده های بی عبور از تنهایی میترسم از سایه های در کمین از سرنوشت از تقدیر از پنجه های سرد مردم جدایی میترسم از خش خشه دلگیر مرگ از زوزه ی باد از شب از هق هقه نوزاد از...
هر لحظه از نبودنت مثه یه تیغه رو گلومه تو نیستی و یادت هنوز نشسته اینجا رو به روم بی تو خونه قطب شمال میشه برام بغضی خسته میپیچه تو رنگ صدام هر ثانیه اوجه عذاب نبودنت نبودنت شبیه مرگه تویه خواب میرفتی میمردم از عطر صدایه تو که هر...
رویا به رویا زندگی کردم تو خوابهای بی سرانجامت تا هر کجا که بگی همراهتم تا هر کجا که بگی میخوامت دنیا به غیر از خنده های تو حرفی نداره واسه ی گفتن سر به هوا که میشی میفهمم چرا هواپیماها میفتن روزای سختی پیشه رومونه من با تو اما...