رهایم کن رهایم کن از این تکرار تنهایی که در خواب و خیال من تو آن افسون زیبایی رهایم کن رهایم کن از این رویای بی فردا منم مجنون بی لیلای این صحرای ناپیدا دیوانه نکن جان و دل را بیگانه شدم با این دنیا بیا بر نقش خیالت دل...
یار بیگانه نوازم شرح عشق جانگدازم قصه ای از سوز و سازم با تو میگویم امشب با تو میگویم امشب تو ندانی که چه کردی به منو دل من به خدا چه غمت از من بی دل تو کجا من خسته کجا رهگذار بی نصیبی بی قرار بی شکیبی تا...