تو نیستی و نمیتونم حریف گریه هام باشم بیا اشک من و سد کن دیگه کم مونده دریا شم تویی که بذر شادی و به روی لحظه میپاشی میشینه رو لبم خنده به شرطی که پیشم باشی به هر نحوی شده برگرد که چن وقته منه شبگرد دارم تو کوچه...
باورم نمیشه بی تو زنده موندم منی که جوانیمو به پات سوزوندم وقتی رفتی رنگ زندگیم عوض شد با یه رنگ مشکی دنیامو پوشوندم کاری از دست دلم که بر نمیاد دیگه خوشبختی یه سر اینور نمیاد بعد تو حال ترانه هم خرابه صدایی از این دیوونه در نمیاد تو...
تو که میدونی چقدر میخوامت خوب برگرد دیگه داره کلافه ام میکنه به خدا این سردرد نباشی زندگیم سخته الان چند روزو چند وقته ندارمت اشک چشام که سر رفته آخه چند روزو چند هفته ببارمت تو که بانوی پاییزی واسه من خیلی عزیزی بیا و این فاصله لعنتی رو...