من یه عمری با خودم جنگیده بودم عمری از هر چی زنه ترسیده بودم خیری از حسم دلم ندیده بودم تو که هستی با خودم جنگی ندارم غرق آتشبس و صلح روزگارم میخوام عمری سر روی شونه ت بذارم یه وقتا دیوونم تو ولی آروم باش من عاشقم خوبم بی...
کاری که دوست نداشتمو ول کردم دوستیای بیخودو باطل کردم به خودم اومدم و حس کردم وقتشه باز به خودم برگردم مث یه کشتی بدون لنگر که میخواد دل بکنه از بندر مث آتیش زیر خاکستر دلو به دریا زدم آخر سر باید رفیق آرزوهام باشم باید بتونم اون که...
چشات آوازه سازه که احساسم رو میسازه نگات بی حد و اندازه خوش آهنگه خوش آوازه یه رویای که تکرارش پره از حس آرامش شروع قصه این باشه چه شیرینه سرانجامش تو اینجایی تا روزایی که گم میشم تو تنهایی بمیرن نتوستن حسودایی که میخواستن تورو از من بگیرن تو...
همین جا بمون روزایه آفتابی تو راهن بمون حس مىکنم اینجا دلامون کنار هم همیشه رو به راهن تو از این در اگه یه لحظه رد شی همه چی رو به من دیوار میشه اگه باشى صداى خنده هامون تو گوشه کوچه ها تکرار مىشه تکرار همین جایی که هستی...
اون که در اوجه صداقت با تو پاکو بى ریا بود اون که غرقه عشقه پاکش از همه دنیا جدا بود اون که چشماى نجیبش جز تو هیچکسو نمىدید اون که مىتونست رها شه ولى موند و عشقو فهمید , , , اون که ارتفاعه عشقش آسمون بوسه مىزد شبا...
صبحه روز روشنه برفی مونده تو دلت حرفی که نمیگی به من چشمات شبه قبله بهاره خبر خوشی داره که نمیگی به من شهر تور سفیده پیرهنه عیده تویه تنش با لباسه رنگی یه طرحه قشنگی رو دامنش عشق یه شعر ساده ست که روز برفی رو لبته تو نگاه...
تو نبودی من چیکار میکردم با غمی که شونمو میلرزوند تو نبودی کی نجاتم میداد کی بهم آرامشو میفهموند تو نبودی لحظه های سختو با کدوم معجزه سر میکردم تا کدوم شهر پر تنهایی بود دستای خالیو قلبه سردم چطور میتونی فکر کنی که ممکنه یه روز برم منی که...
تنهامو از همه دلسرد صدامو بشنو و برگرد فاصله دیوونه ترم کرد آخه تو خود بهارى بیا تا عشقو بیارى واسه تو که نداره کارى حالا بهترین وقته واسه اینکه دوباره برگردى هرگز یادم نمیره لحظه اى رو که عاشقم کردى حالا بهترین وقته واسه اینکه دوباره برگردى هرگز یادم...
دو فصله که با هم نفس میکشیم دو فصل از یه قرنی که میشناسمت چه روز و شبایی که با هم گذشت چه حرفا که گفتی و گفتم بهت دو فصله که تو زندگیه همیم سرم گرم گرمای شونه ت شده همون عشقی که باورش سخت بود حالا واسه موندن...
Siamak Abbasi Akhare Paeez ترانه و شعر آهنگ میدونی از تو توو قلبم ی جای خالی ی حس کشنده مونده هنوزم برای این که نمیرم برای این که نبازم ی عکس خنده ی برگ برنده مونده هنوزم ی عکس از اون شب خوبی که حتی فکر نکردم قراره خاطره هاتو...
مثه آب خوردن ازم دل برید مثه آب خوردن ازم دست کشید تو رویاش اصا برام جا نبود شاید جای رویاش اینجا نبود قرار بود قراراشو یادش نره چقد صبر کنم تا یه روز فکر این عاشقی از سرم بپره قرار بود قراراشو یادش نره چقد صبر کنم تا یه...
نگاه کن برف جای تو نشسته از اون بیرون ببین از پشته شیشه هوا اینقدر سرده تویه خونه درو که وا بذاری گرم میشه تو از رفتن به من چیزی نگفتی نمیدونم چرا محرم نبودم بریدی دوختی اما عزیزم , عزیزم من مگه آدم نبودم حالا من با چهار تا...
بگو حاضرم زندگیمو بدم بفهمم غمه تو نگاهت از چیه فقط خنده هات باشه تو زندگیم واسه اینکه خوشبختشم کافیه بگو تا سبک شى بخندى برام بگو حسه من باورت مىکنه یه بغضى همیشه تو لبخندته که هر روز زیباترت مىکنه جاى هر دومون تو زیبایى اندازه ى آسمون همه...
درسته که درگیر روزای سختم برای تو که وقت دارم عزیزم واسه این همه نا امیدی دعا کن , دعا کن فقط کم نیارم عزیزم جوونم جوونم جوونم جوونم نه اونقدر که از عشق چیزی ندونم نه اونقدر که عینه خیالم نباشه نه اونقدر که بی تو بخوامو بتونم ای...
دوباره میبینم تو رو که زیبایى شبیه رویاهام بذار به لبخندت به عشق برگردم به اول رویام مثل همون روزا تو رو زیاد اما همیشه تر مىخوام ازم مىپرسى هنوز تنهایى هنوز هم تنهام هنوز از چشمات ستاره مىچینم بدون لبخندت هنوز غمگینم هنوز دلتنگى کنارمه هر روز جهان تموم...
به جاى من نفس بکش که زنده ام براى تو که قلبه من میگیره بی هواى تو بمون بمون به خاطر تمومه خاطراتمون قد یه پلک نبینمت دلتنگ میشم بمون , دلتنگ میشم بمون من عاشقه همین نگاه عاشقونه ى تو میشم و فقط ببین چه جورى واسه تو دیوونه...
برگا که میریزن میرقصن تو باد از خاطره لبریزن بگو یادته منو من عاشقه پاییزم دلم موهاتو میخواد باز پاییزه عزیزم بریدش از من برید و دل کند کاشکى میشد باشه پیشم گذشته هر چند به راهش ادامه داد و به راهم ادامه دادم بریدیم از هم بریدیم از هم...
با تو از تمومه جاده ها میگذرم با خودم تو رو به قصه ها میبرم زندگیه آدما همش یه خاطرست تو تمومه خاطراته من تویى و بس وقتی مىشه با تو لحظه رو نفس کشید باید از گذشته هاى دور دست کشید سرنوشتو پا به پاى من رقم بزن من...
بالا سر تختم عکست به دیواره دیوار خوشحاله چون عکستو داره بالا سر تختم هر روز میخندی شب ها تو تنهایی چشمامو میبندی تو با همین عکست دنیامو میسازی من جشن میگیرم با نور پردازی خوشبختیه کوتاه دلگرمیه کوچیک خیلی ازم دوری دوری ولی نزدیک دوری ولی نزدیک غمگینم و...