آمده ام که تا به خود گوش کشان کشانمت بی دل و بی خودت کنم در دل و جان نشانمت آمده ام که تا تو را جلوه دهم در این سرا همچو دعای عاشقان فوق فلک رسانمت جان و روان من تویی فاتحه خوان من تویی فاتحه شو تو یک...
من از کویر میخواستم مواظب گل باشه بارون شه تا یه ذره رنگ و روی گل واشه گل و دادم به عشق بهار و بوی بارون پژمرده شد چون اینجا تموم نشد تابستون تموم نشد تابستون آفتاب تیز و بی رحم خندید به مهربونیش دوید و هی بود تموم شد...
تو کوچه بارونه بمون من جای تو میرم از اینجا پاییزو میشناسم یه عمره میشکنم تنهای تنها این خونه بی تو دیوونه خونه است گناه یه دنیارو بنداز گردنم بگو نموندش نگو که خودخواهی تو قصه رو به اینجا رسوندش بگو خودش خواست بگو دیوونس غم جای تو منو بغل...
چرا ساکتی اگه پیشت نباشم باشه به جام آخه کی تو میتونستی نخواستی و یادت نیست همه جا رفتی و به من حواست نیست حواست نیست یکی نیست مث تو که دوباره بیاد و بخواد ببره دلمو ببره دلمو نمیشه هیشکی که تو جای تو با کسی پر نمیشه دیگه...
فکر و خیال تو این دل دیوونه حال چشای من ابریه بارونه خاطره های تو جونمو میگیره چی بگم از دلی که با عشق تو درگیره من بعد تو با خودم قهرمو هر کاری واسه تو کردمو آخرشم ندیدن چشات چشات تو رفتی که جا بمونه غمت سخته واسه من...
عشق یعنی رویای تو با من یعنی تصویرت توو خوابم یعنی این حال خرابم عشق یعنی هم دردی و درمان کجایی تو شدی عزیزتر از جان کجایی کجایی دلم هواتو کرده یه عکس دوتایی مونده ازت که درده هنوزم به یادت بی خواب و بی قرارم تورو تا نبینم خوب...
ای شمع روشن دور خود پروانه میخواهی در سرزمین عاقلان دیوانه میخواهی هنگام شادی دور من خط میکشی اما روزی برای گریه ات یک شانه میخواهی یک شانه میخواهی آه ای غمه دوران من آتش زدی بر جان من خاکسترم را باد برد آه ای همیشه دورتر از هر کسی...
تا سلسه ی مو تو در باد وزان است در پیچو خمش ریزش برگان خزانست آوای قدمهای تو در گوش خیابان پر شورترین قطعه ی تصنیف جهانست آه ندارم نشانی ز یارم کجایی نگارم که بردی قرارم بیا باز کنارم که چشم انتظارم نگارم بیا عزیز جان بیا نگار مهربان...
تو آغوشم گرفتی اما بازوهات دیگه اون حلقه ی امنی که داشتن نیست دیگه اون شونه ها اون اتفاق خوب جایی که بارها سر میذاشتم نیست میگیری دستامو دستات ولی سرده خودت اینجایی اما فکرت اینجا نیست ته چشمات یکی هست خیلی جاش خوبه تا وقتی با منی چشمات تنها...
امون از چشمهای تو از این ندیدن کی تو رو میخواست ندیدن عاشقت کی بود تحمل یعنی اینکه تو بفهمی معنیه درد رو نمیدونی چه چیزایی بهم میریزه یک مرد رو تویه موهات غرقم کن تو این امواجه طوفانی من از تو عشق میخوامو نوازشهای طولانی طولانی دوباره شونه های...
غمو درد دله مو بی حسابه خدا دونه دل از هجرت کبابه بنازم دستو بازوی تو صیاد بکش مرغ دلم بالله ثوابه سیاهیه دو چشمونت مرا کشت درازیه دو زلفونت مرا کشت به قتلم حاجت تیر و کمان نیست خم ابرو و مژگونت مرا کشت ای دل داد و بیداد...
ام از تو جدایم نکرده هوای تو یک دم رهایم نکرده همیشه امید است در هر تو هستی اگر چه ندانم کجایی به دریا زدی تا که دریا شوم من تو پنهان شدی تا که پیدا شوم من دلم تا که عاشق شدم بی کران شد کمی خاک بود آسمان...
روزگار باز دوباره یاد من میاره روزایه سخت عمرمو ای بهار عمر من چه روزایی که تو نبود تو میمردمو روزگار باز داره اسمتو میاره تویه زندگیه سخته من ای تمومه زندگی من اسم تو تو بیت بیت شعرام بردمو از حس پاک من بگیر تا ترانه هام همش رو...
صدای هیشکی غیر تو به گوشم آشنا نبود تو قلبه من به غیر تو برای هیشکی جا نبود چه مرگیه همینکه با تو زندگی نمیکنم بزرگترین عذابه اینکه بچگی نمیکنم نذار بگیره عطر تو هوای اون غریبه ها میگن دوست دارن ولی دارم میگم فریبه هااا تو گم شدی که...
تورو یادم میاره که تو بودی کنارم بی تو آروم ندارم نمیگی خسته و تنهام خودم بارون بارونم همینجوری بره انگار دیگه تا صبح نمیمونم اگه رویای نابی بود دیگه رویای نابی نیست میون ما دوتا انگار دیگه هیچ خاطراتی نیست اتاقا سرد و بی نورند تموم آیینه ها کورن...
وقتی میری تنهامو نمیگیری دستامو به کی بگم وقتی میری داغونم حالمو نمیدونم به کی بگم بعد تو من دردامو غصه های شبهامو به کی بگم بدونه تو میترسم تو حواست نیست اصلا به کی بگم بیا چشام به این در بدونه تو نمیگذره شبایی که خرابه حالم کجا برم...
تو نبودی وقتی رو سقف شبم دست هیچ کسی چراغی نگرفت وقتی هیچ کسی به غیر از بی کسی بعد تو از من سراغی نگرفت تو ندیدی وقتی چترت رو سر هر کی وا شد سیله بارون میشدم تو قدم که میزدی هر جای شهر من زمین اون خیابون میشدم...
همه دنیایه من با تو پر از دلشوره ای خوبه نگاهم با تو آرومو جهانم بی تو آشوبه نگو که سهممون از عشق به جز زخمای کاری نیست نترس از روزگاری که آخ به رسمش اعتباری نیست غمگین نشو از رسمه این , یه جای تلخو شیرینه گاهی پر از...
وسط مرگه و زندگی یعنی تو به همین سادگی یعنی تو ماله خودم باشی یعنی سکوتو نگاه به تو یعنی برداری نقابتو یعنی یه دفتر نقاشی بکش به کوچه پای رویامو با تو عوض شد آرزوهامو بگیر به بازی کل دنیامو دنیامو میدم تو چشای تو عشقمو دیدم بگو ایندفعه...
سرت تو کار خودته با عشق کاری نداری اما همین که میرسه راه فراری نداری شهر من اونجاییه که عطر تو رو داره هواش عشقه فقط قبله ی من چشمای تو قبله نماش دیدنه دریای نگاهت آخر رویای منه از کوچه ای که میگذری اون کوچه دنیای منه واسه رسیدنه...
عشقه تو ریشه در اعماقه وجودم دارد ریشه در آخر و آغاز سجودم دارد بوسه از باور تو کام کجا میخواهد مست این عشق شدم جان کجا میخواهد که عشقه تو برای من ساخت این چه عشقیست که دنیای مرا گیر انداخت نگذار عاشقه تو این همه آشوب شود سمته...
کردم تورا با اشکای بی امانم زندگی کردن پس از تو نیست هرگز در توانم رد پاهای تو بر قلب من و این کوچه مانده درد از تو دور ماندن جان به لب هایم رسانده خاطره های تو چون زخمی که مرهمی ندارد لحظه ای راحت مرا به حال خود...
از کجای ماجرا باید بگم وقتی هیشکی خنده هامونو ندید وقتی که اون همه احساسه قشنگ یه دفعه از دله ماجرا پرید از ته قصه به اولش برم یا از اول برسم به آخرش بی سر و ته به نظر نمیرسه وقتی پای تو وسط باشه و عشق وقتی پای...
از من چه مانده بعد تو جز ناتوانی ام جز سنگه قبر خاطره روی جوانی ام بی عشق و بی عاطفه و هیچ وعده ای ماندم چگونه سمته خودت میکشانیم آن من که آزموده جهان را به عشقه خویش حالا برای همچو تویی امتحانی ام حال از نبرد بینه تو...