بستوم بی خبر مو بار سفر با درد و حسرت از شهر خودوم راهی شودمو رفتوم به غربت ای تازه گلوم ترک تو کنوم با چشم خونبار گلابتونوم گلابتونوم خدانگهدار از ناز و ادات از چشم سیات روزوم سیاهه سیروم به خدا از عمر خودوم خدا گواهه میروم به سفر...
یه حسی دارم یه حسی مثه یه دلشوره از این میترسم نخواد این عشقو دله مغرورت نمیذارم حتی یه لحظه بی فکر تو سر شه فقط باشی تو میتونه حالم از این بهتر شه این حسه خوبو به تو مدیونم عزیزم آره دیوونه ام به چشای مست تو مریضم این...
یه امشب فقط رو به رویه منی یه لبخند بزن تا فراموش کنم واسه یادگاریه آخر شده پیانو بزن من فقط گوش کنم پیانو بزن شاید آروم بشم رهاشم از این حسه دلواپسی همین کافیه که بدونی یه روز یه جایی دوباره به من میرسی بذار عطر تو خونه رو...